تاریخ انتشار : شنبه 29 دی 1403 - 18:41
کد خبر : 162659

درقسمت ۵۸ سریال سوجان چه گذشت ! + روایت خلاصه داستان و حیرت طلا از عقده های قربان

درقسمت ۵۸ سریال سوجان چه گذشت ! + روایت خلاصه داستان و حیرت طلا از عقده های قربان

به گزارش زیرنویس، سریال سوجان : روایت عاشقانه و تاریخی از زندگی زنان ایرانی سریال سوجان که از شنبه ۱۹ آبان ماه در شبکه یک به آنتن می‌رود، یک داستان عاشقانه درام با محوریت زندگی سوجان، دختری گیلانی است که در دوران تاریخ معاصر ایران و گیلان، در سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷، زندگی می‌کند. این سریال

به گزارش زیرنویس، سریال سوجان : روایت عاشقانه و تاریخی از زندگی زنان ایرانی

سریال سوجان که از شنبه ۱۹ آبان ماه در شبکه یک به آنتن می‌رود، یک داستان عاشقانه درام با محوریت زندگی سوجان، دختری گیلانی است که در دوران تاریخ معاصر ایران و گیلان، در سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷، زندگی می‌کند. این سریال که در قالب ۶۳ قسمت ساخته شده است، به کارگردانی حسین تبریزی و تهیه‌کنندگی مهدی کریمی و میثم آهنگری به نمایش درمی‌آید.

در این داستان، تاکید ویژه‌ای بر نقش و اهمیت زن در خانواده و جامعه گذاشته می‌شود، که در بطن آن زندگی یک زن مقاوم ایرانی در برابر چالش‌های اجتماعی و خانوادگی روایت می‌شود. این سریال از نظر تاریخی نیز شامل بخش‌هایی از دوران حساس و مهم تاریخ ایران است که با دقت و جزئیات به تصویر کشیده می‌شود.

بازیگران و شخصیت‌ها

سریال سوجان با حضور بازیگران برجسته‌ای همچون ثریا قاسمی، سیدمهرداد ضیایی، حمیدرضا نعیمی، مهران رجبی و بسیاری دیگر، جزو آثار مهم تلویزیونی قرار گرفته است. این بازیگران با ایفای نقش‌های مختلف، داستان‌های جذاب و دراماتیک سریال را با احساس و قدرت به نمایش می‌گذارند.

پخش و زمان‌بندی

سریال سوجان هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک تلویزیون پخش می‌شود و به گفته عوامل سریال، فصل اول آن شامل ۶۳ قسمت است که به وقایع تاریخی و اجتماعی مهم در گیلان در سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷ می‌پردازد.

موضوعات کلیدی و جاذبه‌ها

در این سریال، علاوه بر داستان عاشقانه‌ای که در کنار روابط خانوادگی روایت می‌شود، مخاطب با دنیای تاریخی و اجتماعی ایران در این دوران آشنا می‌شود. از جمله موضوعات مهم این سریال می‌توان به نقش زنان در جامعه و خانواده، تلاش برای حفظ ارزش‌های ایرانی و مقاومت در برابر سختی‌ها اشاره کرد.

با این روایت پرکشش، سریال سوجان به یکی از مهم‌ترین آثار درام تاریخی تلویزیون ایران تبدیل شده است که مخاطبان زیادی را به خود جذب خواهد کرد.

خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال سوجان

در قسمت ۵۸ سریال سوجان، سهراب با دیدن طلا به او سلام می‌کند و طلا از او در مورد سوجان می‌پرسد. سهراب به او می‌گوید که خانواده سوجان را به تپه باغ هوایی برده است تا تغییر فضا دهند. طلا پیشنهاد می‌دهد که به آنجا برود، اما سهراب او را به دعوت برای پیوستن به آن‌ها می‌خواند. طلا از رفتن امتناع کرده و می‌گوید مزاحم بزم خانوادگی آن‌ها نخواهد شد. پس از آن، سهراب قصد می‌کند که موتور خود را بیاورد و طلا و همراهانش را به آنجا ببرد، اما وقتی به دم در می‌رسد، متوجه می‌شود که آن‌ها رفته‌اند.

در ادامه، پرویز به قهوه‌خانه می‌رود و نصیر به او توصیه می‌کند که به خانه برود و استراحت کند، زیرا همسرش منتظر اوست. پرویز در جواب می‌گوید که دست‌هایش را نشان می‌دهد و به نصیر می‌گوید که او هیچ‌گاه خوشحال نیست. بحثی میان پرویز و سرگروهبان در می‌گیرد و پرویز به او می‌گوید که از اسکناس‌هایی که از پدرش دریافت کرده است، آگاهی دارد. در ادامه، سرگروهبان می‌خواهد او را به جایی ببرد، اما نصیر و یکی دیگر از افراد مانع می‌شوند و به او می‌گویند که باید کوتاه بیاید، چرا که وضعیت پرویز خیلی بد است.

سهراب به ملاقات سوجان می‌رود و او از او درباره صحبت‌های حاج احسان می‌پرسد. سهراب به او می‌گوید که قصد دارد موتور را خود شخصاً به آن‌ها بدهد، ولی سوجان از او می‌خواهد که او نیز همراهش برود تا خیالش راحت‌تر باشد. سهراب قبول می‌کند. در همین زمان، قربان به اتاقش در بخشداری می‌رود و از مدنی می‌خواهد که تلویزیونی برای قهوه‌خانه روستا ارسال کند. مدنی با تعجب از او می‌پرسد که آیا واقعاً نیاز به تلویزیون است، چرا که در آنجا برق وجود ندارد. قربان با اطمینان پاسخ می‌دهد که مردم از باتری برای تأمین برق استفاده می‌کنند و نباید نگران بود.

سپس قربان به خانه چای‌فروش می‌رود و از او می‌خواهد تا مبلغ قرارداد را افزایش دهد. پس از کمی بحث، چای‌فروش می‌پذیرد. در ادامه، حشمت خان به قربان می‌گوید که باید مراقب چای‌فروش باشد، زیرا او قماربازی است. قربان نیز تأکید می‌کند که حواسش جمع است.

قربان به خانه خود می‌رود و طلا او را می‌بیند. طناز به قربان می‌گوید که طلا برای او یک سورپرایز دارد. طلا پیشنهاد می‌کند که برای استراحت به مسافرت بروند، اما قربان با نگرانی از وضعیت حشمت خان، با این پیشنهاد مخالفت می‌کند. طلا ناراحت می‌شود و بلیط‌ها را روی زمین می‌اندازد.

سوجان و سهراب به سمت کتاب‌فروشی می‌روند، اما در میانه راه متوجه می‌شوند که مأموران ساواک در آنجا هستند و در حال بردن افراد به مکان دیگری هستند. آن‌ها سریعاً از آنجا بازمی‌گردند و به روستا برمی‌گردند. سهراب شب هنگام، نوارهای ضبط‌شده را گوش می‌دهد و بر روی برگه‌ای یادداشت می‌نویسد.

فردای آن روز، سهراب نوار و ضبط را در جنگل دفن می‌کند، اما ایاز که در همان اطراف بوده، متوجه می‌شود. سپس سهراب به بخشداری می‌رود و قربان را ملاقات می‌کند. در این ملاقات، قربان به طلا می‌گوید که واقعیت‌های زندگی‌اش را به او گفته است و اعتراف می‌کند که تنها برای پول و قدرت با او ازدواج کرده است. طلا از شنیدن این حقیقت شوکه می‌شود، اما تصمیم می‌گیرد که از او جدا شود.

در نهایت، سوجان شب به خانه اسفندیار می‌رود و شب را نزد او می‌گذراند. صبح روز بعد، هنگامی که سوجان برای بیدار کردن پدرش به اتاقش می‌رود، با کمال تعجب متوجه می‌شود که او فوت کرده است. این حادثه شوک بزرگی برای سوجان است و او در برابر این واقعیت بی‌کلام می‌شود.

منبع خبر: رکنـا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

تازه ها

advanced-floating-content-close-btn