به گزارش زیرنویس، رضا عنایتی در اواخر آذر سال ۱۳۸۸ هنگامی که امیررضا واعظی آشتیانی مدیرعامل باشگاه بود، از این تیم کنار گذاشته شد و استقلال در اتفاقی بسیار نادر، طی بیانیهای که علیه او صادر کرد از لفظ “دندان پوسیده” برایش استفاده کرد! عنایتی ۲ سال بعد در بیست و پنجم دی ۱۳۹۰ مصاحبه ای اختصاصی با زیرنویس انجام داد و بسیاری از مسائل پشت پرده در آن مقطع را افشا کرد. حرفهای این بازیکن اسبق استقلال و تیم ملی هنوز هم جذابیت دارد:
– سال ۸۸ وقتی در میانه لیگ نهم از استقلال رفتم، آقایان فکر میکردند فوتبالم تمام شده و با اخراج میتوانند رضا عنایتی را خراب کنند ولی من با یک تلفن به فوتبال امارات برگشتم.
– واقعیت امر این است که آنها در استقلال با امیر قلعه نویی مشکل داشتند و میخواستند من را خراب کنند.
– وقتی از استقلال رفتم بعضی از بازیکنان این تیم فکر میکردند با چاپلوسی میتوانند نابودم کنند ولی خدا خواست که بروم به امارات و در آنجا بدرخشم.
-یک بازیکن در تیم الامارات داشتیم که اسمش داوودی بود. او مرتب پیش شیخ باشگاه میرفت و برای خودش امتیازهایی می گرفت که باعث خشم بقیه اعضای تیم شده بود. یک بار میخواستیم برویم ورزشگاه ولی دیدم این آقا نیامده است. گفتم کجاست؟ گفتند با ماشین شخصی میآید. همانجا به مربی تیم گفتم اتوبوس را نگهدار، من پیاده میشوم! گفتم یا همه تیم با اتوبوس میرویم یا همه با ماشین شخصی خودمان. زنگ زدند به شیخ باشگاه و او هم گفت هرچه رضا میگوید همان کار را بکنید. یارو مجبور شد ماشین خود را در اتوبان پارک کرده و سوار اتوبوس تیم شود. وقتی سوار ماشین شد، بهش گفتم: دفعه آخرت باشد از این کارها میکنی.
– سال ۸۸ در استقلال دقیقاً شده بودم مثل تیم ملی زمان برانکو. حتی نمیتوانستم بغل پا بزنم چون اعتماد به نفسم نابود شده بود.
– وقتی امیر قلعه نویی در سال ۸۸ به سپاهان رفت، دوست داشت من هم به سپاهان بروم اما همسرم میگفت رفتن به اصفهان برایمان سخت است به همین خاطر عذرخواهی کردم و امیر هم از دستم شاکی شد. همان زمان رفتم استقلال ولی بعد از بروز مشکلات، امیر خان زنگ زد و گفت: بهت گفتم به استقلال نرو، خرابت میکنند! آنجا تازه فهمیدم حق با او بوده است.
– هنگام جدایی از استقلال صمد مرفاوی را دیدم. آن روزها از سرمربی وقت استقلال ناراحت بودم به همین خاطر به آقا صمد گفتم: شما الان سرمربی استقلال هستی اما اینها اولین نفر پشت خودت را خالی میکنند.
– بعد از شکست مقابل سپاهان در پاییز سال ۸۸ با ناراحتی به هتل برگشتیم. پروازمان ساعت ۹ شب بود اما برایمان اتاق نگرفته بودند و باید داخل لابی مینشستیم. به غلامحسین مظلومی که سرپرست تیم بود گفتم: ۶ ساعت تا پرواز مانده ولی برای بچهها اتاق نگرفتید؟ الان در لابی دعوا میشود و خطرناک است اما ایشان گفت: همینی که هست. اتاق نداریم. من هم گفتم: “عرضه ندارید دوتا اتاق بگیرید” همان زمان مهدی رحمتی که دروازهبان سپاهان بود به من زنگ زد و وقتی قضیه را فهمید، دنبالمان آمد تا من، حسین کاظمی و سیاوش اکبرپور به منزلش برویم. خدا شاهد است که ساعت ۸ شب برگشتیم هتل ولی وقتی رسیدیم، متوجه شدیم که کاروان تیم رفته است. به مدد جباری زنگ زدم و گفت ما نزدیک فرودگاه هستیم. خودمان را به فرودگاه رساندیم اما آقای مظلومی گفت: در اختیار باشگاه هستید و فردا سر تمرین نیایید. مظلومی گفت صمد مرفاوی این تصمیم را گرفته است. در فرودگاه مهرآباد از مرفاوی پرسیدم شما این حرف را زدید؟ گفت: بله. بهش گفتم: اگر کسی باید شاکی باشد این من هستم. در این شش ماه هر بلایی خواستی سر من آوردی، الان از دستت خیلی شاکی هستم و اگر برایت احترام قائلم، سعی کن به حرمت رفاقت قدیمی احترامم را نگه داری. البته دقایقی بعد از این ماجرا دکتر نوروزی زنگ زد و گفت مرفاوی گفته عصبانی بوده و یک چیزی گفته است. شما فردا سر تمرین بیایید اما فردا ۴۰ دقیقه مانده به تمرین از باشگاه زنگ زدند و گفتند آقای واعظی آشتیانی گفته فعلاً به تمرین استقلال نروید!
– هر کسی میخواهد به قلعه نویی توهین کند، من را سیبل میکند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰