بسیاری تلاش میکنند خود را در دایره رفتاری که مد شده است، حاضر نگه دارند و به همین دلیل با حیوان خانگی خود به پارک میروند.
حتماً ضربالمثل «مرغ همسایه غاز است» را هم شنیدهاید، هم به مناسبتهای مختلف به کار بردهاید و حتی شاید خودتان یکی از نمونههای این ضربالمثل بودهاید.
کاربرد این ضربالمثل معمولاً زمانی استفاده میشود که شما فکر میکنید داشتهها و زندگی دیگران خیلی بهتر از داراییهای شماست، در حالی که از درون و ذات واقعی زندگی آنان خبر ندارید.
این نگاه در عین حال مقدمهای برای چشم و همچشمی است و شما تلاش میکنید به هر زحمت و قیمتی شده خود را شبیه آنان کنید. حالا فکرش را بکنید مصادیق این چشم و همچشمی، خانه، خودرو، مبلمان و سایر وسایل و ملزومات زندگی باشد، در این صورت- هرچند چشم و همچشمی خوب نیست- حداقلش این است که زندگیتان نو نوارتر و آسایش بیشتری نصیبتان میشود.
اما اگر عاقبت این چشم و همچشمی به خرید سگ و گربه، مار و همستر، لاکپشت و خرگوش، میمون و خوکچه هندی برسد- که ورود هرکدامشان به شخصیترین فضاهای زندگی ما داستانها و دردسرهای خودش را دارد- آن وقت تکلیف چیست؟
بله! شوربختانه باید گفت خرید و نگهداری این حیوانات با هزینههای گزاف و مصائب بسیار وارد چرخه چشم و همچشمی شده و روزبهروز هم دامنه آن گستردهتر میشود. اگر تا دیروز پدر خانواده مجبور به خرید جدیدترین انواع گوشی و تبلت برای همسر و فرزندش بود تا آنان مقابل فک و فامیل کم نیاورند، حالا خرید سگ و گربه از نژادهای مثلاً اصیل هم به سبد خریدها اضافه شده است.
تازه اگر از هزینه خرید و نگهداری که بگذریم، پاسخگویی و عذرخواهی دَمبهدَم از در و همسایه قوزبالاقوز ماجرا شده است. مباحث فقهی و شرعی، بهداشتی و اجتماعی و تبعات توجه نکردن به هر کدام هم که جای خود دارد و قابل اغماض و چشمپوشی نیست. این روزها در کوچه و محله، علاوه بر ضربالمثل «مرغ همسایه غاز است»، یک جمله دیگر نیز زیاد به گوش میرسد: «سگ همسایه ناز است!» و تکرار این عبارت و رفتارهای پس از آن، تلنگری جدی برای تغییر سبک زندگی ماست.
منبع: روزنامه جوان