آنها میگویند، هر قدر که «ابو ابراهیم» را در مسائل اجتماعی منعطف مییافتی، در مورد تعامل با رژیم صهیونیستی «سخت و قاطع» بود.
ماه اکتبر در زندگی «ابو ابراهیم» جای خاصی داشت، مملوء از نقاط عطف سخت، حائز اهمیت و چالشبرانگیز بود.
در اکتبر ۱۹۶۲ در یکی از کوچه پسکوچههای اردوگاه «خانیونس» به دنیا آمد.
در اکتبر ۲۰۱۱ بعد از بیش از دو دهه اسارت از زندانهای رژیم صهیونیستی آزاد شد.
در اکتبر ۲۰۲۳ عملیات طوفان الاقصی را رقم زد و لرزه بر پیکر رژیم صهیونیستی و حامیانش انداخت.
در اکتبر ۲۰۲۴ به آرزویش، شهادت رسید و اسطوره شد.
یحیی سنوار در اردوگاههای غزه به دنیا آمد و در کوچه پسکوچههای تنگ و باریک آن در خانوادهای بزرگ شد که بعد از نکبت ۴۸ از شهر «مجدل» به غزه مهاجرت کرده بودند.
همچون بسیاری دیگر از فلسطینیها سهم او از زندگی جز آوارگی و تنگدستی و سختی چیز دیگری نبود. شرایط سخت و ظالمانه نکبت ۶۷ که در دوران کودکیاش شاهدی بر آن بود، تأثیر بسزایی روی شخصیت وی داشت.
تمام سالهای سخت و دشواری که سپری کرده بود، درون سینهاش آتشی از خشم ایجاد کرده بود که روزهای یأس و ناامیدی در اردوگاههای غزه آن را به «انتقام از دشمن» تبدیل کرده بود.
در جایجای سخنانش و نظراتش «نکبت» و درد و رنج و مصائب بیپایان آن نه فقط برای خانوادهاش که برای همه فلسطینیها دیده میشد و همواره از خواستهاش برای ایجاد تغییر و تحولی دائمی از نوع «شوک و تغییر در موازنه قوا» میگفت. این را همه کسانی که او را شناخته بودند، میگویند.
ابو ابراهیم تحصیلات ابتدایی خود را در اردوگاه خانیونس پشت سر گذاشت و برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه اسلامی غزه شد و در رشته «مطالعات عربی» از آن فارغالتحصیل شد.
فعالیتهای مبارزاتی خود را از دوران تحصیلش در دانشگاه با پیوستن به «جریان اسلامی» آغاز کرد. پس از پیوستن به «حماس» دستگاه امنیت داخلی آن (مجد) را دایر کرد که مأموریتش شکار جاسوسان و مزدورانی بود که با دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی همکاری داشتند.
فعالیتهای مبارزاتیاش موجب بازداشت وی در اواخر دهه ۸۰ شد. رژیم صهیونیستی او را به کشتن ۴ «مزدور خائن» متهم و برایش ۴ حکم حبس ابد صادر کرده بود.
دوران اسارت خود را از شمال تا جنوب سرزمینهای اشغالی در زندانهای مختلف رژیم سپری کرد، در حالی که بخش قابل توجهی از این دوران را در سلولهای انفرادی در بازداشت بود.
زندانهای رژیم باعث نشدند، به وظایفش عمل نکند و در زندانها نیز به شکار مزدوران و جاسوسان خائن ادامه داد. زبان عبری فرا گرفت، نحو را تدریس کرد و در کنار اعتصابها، مذاکرات را هم مدیریت کرد.
برادرش یک نظامی صهیونیست را به اسارت گرفت و حماس آن را با هزار اسیر فلسطینی مبادله کرد. یحیی در رأس آنها بود. او از زندان آزاد شد تا نقش مهمی را در میدان رویارویی با اشغالگران ایفا کند و ترسیمکننده شکل جدیدی از مبارزه با رژیم باشد.
عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نام او را در دنیا طنینانداز کرد و بسیاری از دوایر و دستگاههای صهیونیستی و خارجی را درگیر خود کرد. ابو ابراهیم طوفانی از سؤالات درباره شخصیت، افکار و دیدگاههایش و همچنین، انگیزههایش در پس تصمیماتی که میگرفت، مطرح کرد.
آنچه در پی میآید، گفتگو با سه تن از دوستان ابو ابراهیم در دوران اسارت در زندانهای رژیم است، کسانی که از نزدیک وی را میشناختند و روزهای بسیاری را با وی زندگی کرده بودند تا تصویری شفافتر از معمار ۷ اکتبر و این اسطوره بزرگ به ما بدهند.
اولین دیدارها
«عصمت منصور»، آزاده فلسطینی عضو «جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین» که در زندانهای رژیم صهیونیستی همبند سنوار بود، درباره اولین دیدارهایش با ابو ابراهیم میگوید: «در اولین نگاه سنوار فردی معمولی، ساده و مذهبی به نظر میآید.»
در همان نگاه اول متوجه «قاطعیت و جدیت او میشوید. حرف خود را صریح میگوید، نه سخنران است و نه تئوریسین. پیشینه دینی و مذهبی نقش مهمی در روابطش با دیگران بازی میکرد.»
بهخوبی میتوانید، انعکاس دوران سخت کودکی و همچنین اسارت طولانیمدتش را در شخصیت و رفتارهایش ببینید، موضوعی که باعث شده بود «کینه و نفرت» از صهیونیستها روی دیدگاههای سیاسیاش غالب شود.
او میافزاید: «سنوار هیچوقت مذاکره با صهیونیستها را نمیپذیرفت و معتقد بود، نمیتوان با آنها به راهحل یا توافق و تفاهمی رسید، اگر هم زمانی چنین چیزی رخ میداد، به آن بهعنوان یک تاکتیک نگاه میکرد.»
«عبدالفتاح دوله»، اسیر فلسطینی دیگری از جنبش «فتح» که سالهای طولانی را در زندانهای رژیم صهیونیستی سپری کرد و برای اولین بار در سال ۲۰۰۶ با سنوار دیدار کرد.
او میگوید: «زمانی با وی دیدار کردم که نامش بر سر زبانها افتاده بود و در همه زندانها پیچیده بود، تصویری که از او ترسیم شده بود، مردی قاطع و تصمیمگیرنده بود.»
دوله با اشاره به اینکه اولین دیدار وی با سنوار در زندان «بئر السبع» صورت گرفت، میگوید: «شخصیت اجتماعی یحیی سنوار باشخصیت رهبری وی در حماس تفاوت داشت. یحیی سنواری که میشد، با او درباره موضوعات مختلف اجتماعی بحث کنی با یحیی سنواری که با او درباره مسائل گردانهای مقاومت صحبت میکردی، تفاوت بسیار داشت. آنجا او را فردی اجتماعی و مردمی مییافتی و در اینجا قاطع و جدی.».
اما «صلاح الدین طالب»، آزاده فلسطینی عضو جنبش حماس که چندین سال از اسارت خود در زندانهای رژیم صهیونیستی را در کنار سنوار سپری کرده و به همراه وی طی قرارداد «شالیت» از زندان آزاد شده بود، اولین دیدار خود با «ابو ابراهیم» را اینگونه به یاد میآورد: «در اولین نگاه فروتنی و تواضع و روابط گرم و نزدیکش با جوانان نظر شما را جلب میکند.»
دوست دوران اسارتش درباره نگاه مبارزاتی سنوار میگوید که او را از دیگر رهبران حماس متمایز میکند: «او یک مبلغ دینی و مذهبی نبود. او بنیانگذار دستگاه امنیتی حماس موسوم به مجد بود و این تا حدود زیادی از شخصیت وی نشئت میگرفت. علیرغم روابط اجتماعی گرم و گسترده در بعد مبارزاتی او بسیار سختگیر و قاطع بود.»
بازتاب ترور یحیی عیاش و عماد بر سنوار
در داخل زندانهای رژیم صهیونیستی همچون بیرون آن، سنوار مرد شماره یک حماس بود. اواسط دهه نود حماس در کرانه باختری و نوار غزه متحمل ضربات سنگینی شده بود و طی آنها دو نفر از بارزترین رهبرانش یعنی «یحیی عیاش» و «عماد عقل» را ازدستداده بود.
علاوه بر اینکه رژیم صهیونیستی عملیاتهای بازداشت گستردهای را علیه فعالان جنبش انجام داده بود، این اقدامات بازتابهای قابلتوجهی روی حماس داشت، از جمله بازتابهای امنیتی و این دیدگاه در آن شکل گرفت که مبادا نفوذی در جنبش صورتگرفته شده باشد.
این دیدگاه موجب شکلگیری وسواس مبارزاتی شدیدی در ابو ابراهیم شد. طالب این «مرحله دشوار» را به یاد میآورد که طی آن با سنوار مأموریتهایی را در زندان انجام میدادند، مأموریتهایی که از زندانی که سنوار در آن در بازداشت به سر میبرد، بهسرعت به زندانهای رژیم صهیونیستی گسترش یافت، چون جنبش با مرحلهای مواجه شده بود که تا پیش از آن، آن را تجربه نکرده بود، بااینحال حماس در این مرحله موفق شد، هویت تعداد زیادی از جاسوسان و مزدوران را شناسایی کند و سنوار در آنها نقش اساسی را ایفا میکرد.
سنوار و گردانهای القسام
وقتی گردانهای القسام به عنوان شاخه نظامی جنبش حماس اعلام موجودیت و عملیاتهایی علیه ارتش رژیم صهیونیستی و شهرکنشینان صهیونیست آغاز کرد، سنوار در زندانهای این رژیم بود.
زمانی که سنوار به اسارت گرفته شد، کار روی تشکیل شاخه نظامی حماس درحال انجام بود و زمانی که اعلام موجودیت کرد، روابط سنوار با شخصیتهای نظامی حماس در داخل زندانها بهسرعت گسترش یافت.
منصور میگوید: «نگاه مبارزاتی او به رژیم صهیونیستی باعث میشد، خیلی زود جذب جناح نظامی حماس و این مرحله جدیدی را در زندگی او شکل میداد.»
بعد از مبادله اسرا طی قرارداد شالیت در سال ۲۰۱۱ و آزادی ابو ابراهیم از زندان باعث شد تا خیلی زود وی به جناح نظامی حماس ملحق شود. «محمد سنوار»، برادر کوچکتر یحیی، یکی از فرماندهان برجسته القسام بود که در عملیات اسارت «گیلاد شالیت» مشارکت داشت.
عملیات اسارت شالیت و به دنبال آن قرارداد مبادله وی با اسرای فلسطینی سرنوشت سنوار و بسیاری از دوستان وی را تغییر داد. سنوار در رأس لیست مبادله حماس قرار داشت.
منصور میگوید: «سنوار بعد از ۲۰۰۶ با سنوار قبل از آن تفاوت بسیار داشت. اسارت شالیت و حاکمیت حماس بر نوار غزه تأثیر زیادی روی اسرای حماس در زندانهای رژیم صهیونیستی از جمله سنوار داشت.»
در آن زمان، سنوار عنوان قرارداد و کلید آن بود. دوله به یاد میآورد که مسئول پرونده شالیت به زندان آمده بود تا مستقیماً با سنوار درباره قرارداد مبادله گفتگو کند.
در حالی که مذاکرات درباره مبادله اسرا به اوج خود رسیده بود، سنوار یکباره بیمار میشود. بیماری سنوار صهیونیستها را از بیم آنکه طرف اول قرارداد را از دست بدهند، به وحشت میاندازد.
شالیت و قرارداد مبادله
وخامت حال سنوار مسئولان زندان را وادار میکند، او را به درمانگاه زندان انتقال دهند. دوله میگوید: «سنوار بسیار قاطع بود و همیشه کمکگرفتن از مسئولان زندان را رد میکرد. این باعث شد، وضعیت او رو به وخامت بگذارد و یکباره از هوش برود. موضوعی که باعث شد، دوستانش او را بالاجبار به درمانگاه زندان منتقل کنند.»
دوله درباره آن لحظات چنین میگوید: «وضعیت جسمی سنوار موجب نگرانی شدید مسئولان زندان شده بود، طوری که باعث شد، در زندان اعلام حالت فوقالعاده کنند و بخشی که سنوار در آن در بازداشت بود، را ببندند.»
وی ادامه میدهد: «پس از آن نماینده اداره زندان بئرسبع آمد و به ما گفت که به نظر میرسد، سنوار شرایط بدی دارد. در همان لحظات بالگردی در محوطه زندان بر زمین نشست و بهسرعت سنوار را به بیمارستان سوروکا منتقل کرد تا در آنجا به دلیل تومور مغزی بهسرعت عمل شود.»
دکترهای اسرائیلی میگفتند که «عمل بسیار سخت و خطرناکی بود.» منصور میگوید: «مسئول اداره زندانها و رئیس وقت دایره اطلاعات سازمان زندانهای رژیم صهیونیستی همواره از اینکه چرا زندگی سنوار را نجات داده، بهشدت ابراز پشیمانی میکرد، بدون اینکه به این نکته اشاره کند که نجات سنوار اقدام بشردوستانه نبود، بلکه از بیم از دست دادن وی و بر باد رفتن همه تلاشهای صورتگرفته در زمینه مبادله شالیت بود.
منصور میگوید: «هیچکس در دنیا باور نمیکرد که چرا اسرائیل سنوار را ترور نکرده و اقدام به درمان وی کرده است. وجود او بازتابها و انعکاس بسیاری روی قرار داشت و همین اسرائیل را ملزم میکرد که زنده بماند.»
زندان «هداریم» در شمال فلسطین اشغالی سنوار را با دیگر رهبران بارز فلسطینی مانند «مروان برغوثی» و «احمد سعدات» در یکجا گرد آورد.
مثلث سنوار، برغوثی، سعدات زیر یک سقف
روابط این ۳ شخصیت بزرگ فلسطینی در زندان شکل گرفت و گسترش یافت. منصور میگوید: «تفاوت دیدگاه بین آنها بسیار بود، اما برای نظرات هم احترام قائل بودند و توانسته بودند، زبان مشترکی بین خود بیابند.»
وی تأکید میکند: «اختلاف دیدگاه باعث دوری آنها از یکدیگر نشد، بلکه نوعی احترام و اعتماد بین آنها ایجاد کرد که موجب کار مشترک بین آنها شد و این تصویری از آینده روابط فلسطینیها به ما میدهد.»
آنها با هم کار میکردند، اعتصابهایی را در زندانها هدایت میکردند و ابتکار عملهایی ارائه میدادند و پیامهایی به بیرون از زندان میفرستادند.
«میثاق وفاق ملی» سال ۲۰۰۶ از جمله این ابتکارها باهدف از بین بردن اختلافات بین دو جنبش فتح و حماس و متحد کردن فلسطینیها بود.
قسام بعد از ۲۰۱۱
سنوار بعد از آزادی به حماس ملحق شد و توانش را روی تقویت جناح نظامی آن متمرکز کرد. به گفته منصور همه تلاشهای سنوار در این سالها مقدمهای برای ۷ اکتبر بود» وی میگوید: «مشخص بود سنوار و القسام برنامههای خود را دارند و این در سخنان سنوار کاملاً مشخص بود.»
طالب اولین سخنرانی سنوار بعد از آزادی در میدان «الکتیبه» در غزه را به یاد میآورد: «امروز ما به آنها حمله میکنیم، نه آنها به ما.» او اعتقاد داشت، قرارداد مبادله شکستی برای اسرائیل است که میتوان روی آن شکستهای دیگر را پایهریزی کرد.
منصور معتقد است، عوامل بسیاری موجب شدند، سنوار به «۷ اکتبر» برسد. سنوار مصالحه با تشکیلات را آزموده بود، دستیابی به توافق مبادله اسرا و همچنین تلاش برای رفع محاصره و همه راههای خروج نوار غزه از شرایط موجود را امتحان کرده بود، همه به شکست منتهی شده بودند، بنابراین راهی جز «۷ اکتبر» پیش روی او باقی نمانده بود.
منبع: فارس