متن زیر نقدی است بر آنچه توسط جواد نکونام در این پانزده ماه از حضور او در استقلال گذشت.
به گزارش «شایانیوز» به نقل از فوتبالی؛ در این یادداشت ۱۰ خطای بزرگ نکونام بررسی شده، اشتباههایی که نکونام پشت سر هم آنها را تکرار میکرد. شاید اگر سرمربی سابق استقلال، این یادداشت را بخواند بتواند در آینده از این اشتباهها عبرت بگیرد.
یک- کادر ضعیف و رفاقتی: جواد نکونام در شرایطی کادر خود را انتخاب کرد که نه رجبی، نه نوازی، نه رحمتی و نه حتی غلامپور در مواقع بحرانی و حساس کمکحال او نبودند. کادری که بیشتر از آنکه کمکحال جواد باشند بیشتر بلهقربانگو بودند، اشتباهی که منصوریان و فکری را هم به قهقرا برد. اگر فرهاد مجیدی، گابریل پین را در کنار خود داشت و یحیی از اسمار در کادر خود استفاده میکرد، نکونام از یک کادر ضعیف روی نیمکت استقلال استفاده کرد که بیشتر دادزن بودند تا کمککُن. ضمن اینکه مهدی هاشمی نسب هم فصل پیش در نقش یک دادزن و حمله کننده به کادر فنی تیمهای رقیب حاضر میشد و خودش هم به این ماجرا واقف بود که از نظر فنی نمیتواند کار خاصی برای استقلال انجام دهد.
دو- تخریب روحیه بازیکنان با اسم رمز بازیکن ندارم: یکی از کمرشکنترین اشتباهات نکونام در فصل گذشته و حتی این فصل، تکرار مداوم جمله “دستانم خالی است” بود. او با تکرار این جملات اعتماد بهنفس بازیکنان حاضر در استقلال را کشت. این ماجرا فصل گذشته هم اثر خود را گذاشت. وقتی بازیکن میبیند سرمربی مدام از بازیکنان دیگر یاد میکند به او القا میشود که نکند واقعا ما ضعیفیم! فراموش نکنید فرهاد مجیدی با اسکوادی شبیه به اسکواد نکونام و حتی به مراتب ضعیفتر مدام تأکید میکرد بازیکنان من بهترینهای ایران هستند و با همین شیوه بدون باخت قهرمان شد. بازیکن برای چنین مربی جان میدهد. البته بازیکنان وقتی سرمربی با چنین خصوصیاتی داشته باشند به خاطر ترس از نیمکت نشینی یا مغضوب شدن جرات صحبت کردن ندارند اما هر بازیکنی که کمی اعتراض کند، مطمئنا تاوان بدی خواهد داد.
۳- درگیری مداوم و بیثمر با علی خطیر مدیرعامل سابق باشگاه استقلال: از همان روزی که علی خطیر استقلال ورشکسته را با بیش از ۹۰۰ میلیارد تومان بدهی از حجت کریمی تحویل گرفت، جواد بنای ناسازگاری را با او گذاشت. دلیل این ماجرا هم مشخص نبود. خطیر یک جمله درست گفته بود. اینکه اگر وضعیت استقلال آنقدر بد نبود آن را به او و نکونام نمی دادند. نکونام از همان روز اول، خواستههایی نامعقول داشت و فقط به قصد تخریب مدیریت وارد شد. انگار که حس میکرد کارلوس کیروش است و علی خطیر، کفاشیان و تاج. این شیوه برای کیروش هم جواب نداد. او در دو جام ملتها به هیچ جا نرسید و در سه جام جهانی، نتوانست از گروهش صعود کند. نکونام باور نمیکرد که وضعیت استقلال اورژانسی است و باید صبر میکرد و با مدیریت تعامل میکرد تا استقلال که میتوانست موفق شود، به قهرمانی میرسید. خطیر همه تلاشش را کرد تا هلدینگ پولدار خلیج فارس را مالک استقلال کند که مشکلات استقلال حل شود و البته هرگز فکر نمیکرد، همان هلدینگ به سرکردگی علی عسگری و شهریاری و سمیعی و نکونام، مقدمات برکناریاش را فراهم کند. در هر حال نکونام با خواستههای عجیب و غیرقابل اجرا و لجاجت تمام نشدنی و عدم تعامل با یکی از بهترین مدیران عامل تاریخ استقلال باعث شد آبیها وارد یک جنگ فرسایشی شوند. نکونام ماهی حداقل یک تا دو مصاحبه علیه خطیر و سمیعی و حتی معاونان و مدیران میانی باشگاه استقلال میکرد و روی آنتن تلویزیون، مدیران را به سبک کارلوس کیروش تخریب میکرد. کاری کرد که هواداران سمت اشتباه بایستند و در نهایت بازنده این جنگ، استقلال بود و دودش به چشم هواداران استقلال رفت. چند وقت پیش خبر رسید که نکونام گفته بوده اشتباه کردم که با خطیر درگیر شدم و ای کاش در برکناری او سهیم نمیشدم. او اصلا با مدیران هلدینگ خلیج فارس در استقلال و سمیعی قابل مقایسه نیست.
۴- عدم تعامل با رسانههای مستقل و داشتن مشاوران رسانهای بدنام و ضعیف: یکی از بزرگترین اشتباهات جواد نکونام، عدم تعاملش با رسانههای بی طرف و خوش نام بود. به جز یکی دو دو سایت که به صورت تابلو از اوحمایت میکردند و یک روزنامه ضعیف که سپر رسانهای او بودند و حرفهای نکونام را به صورت اختصاصی پوشش میدادند نکونام با سایر رسانهها تعامل خوبی نداشت و بارها به صورت گزینشی فقط با رسانههایی که همسو با او بودند مصاحبه میکرد. در چند روز اخیر، یکی از همین سایتها که پربیننده هم هست به سمت شهریاری چرخید و از نکونام برید و حتی جواب نکونام را هم نمیداد. جدا از اینها فقط کافیست به آدمهای رسانهای اطراف نکونام و حامیان او دقت کنید .چهرههایی که یا استقلالی نبودند و یا از کنار استقلال به دنبال منافع شخصی بودند. حمایت کورکورانه و بدون منطقی که آنها از سرمربی استقلال میکردند و سمپاشیهای آنها باعث چند دستگی بین هواداران استقلال شد. چهرههایی بدنام ومعلوم الحال که به جای اینکه به جواد کمک کنند بدتر وجهه او را خراب کردند و حالا باید منتظر باشند که نکونام تیم جدید بگیرد تا بتوانند کنار او قرار بگیرند. نکونام با این رسانهها و حتی چندین و چند پیج و کانال تلگرامی هم حریف رسانههای بی طرف و منتقد و سالم و البته هواداران استقلال روی سکوها و فضای مجازی نشد.
۵- خرافات: داستان پیراهن مشکی را خود نکونام و البته اطرافیانش تکذیب میکردند. اما اصرار روی پوشیدن پیراهن مشکی باعث شده بود حرف و حدیثهایی ایجاد شود. البته اینکه چقدر او خرافاتی بوده یا نه را نمیشود قطعا اعلام کرد. گفتوگویی از نکونام وجود دارد که گفته مثل برخی افراد خرافاتی است و به شدت هم خرافاتی است. شاید بسیاری از ماها هم خرافاتی باشیم اما در هر حال در این بخش، توضیح بیشتری نیاز نیست.
۶- دشمن تراشی: از نظر جواد نکونام، هر کسی که از کارها و رفتارهای او انتقاد میکرد یا شیتیل بگیر بود یا دشمن استقلال. این بدبینی باعث شد سرمربی آبیها بیشتر تمرکز خود را به جای مسایل فنی روی مسایل حاشیهای بگذارد. از نظر جواد همه دشمن او بودند مگر اینکه خلاف آن ثابت میشد. همین اخلاق نکونام باعث شد مدام دایره دوستانش تنگ و تنگتر شود. فقط ببینید در طول این ۱۵ ماه چند نفر با دلخوری از جواد جدا شدند. او با چهار سرپرست کار کرد. جدا از اینکه چندصدمیلیون تومان به خاطر نرفتن به کنفرانسها جریمه شد یک فیش جریمه چند میلیارد تومانی هم به خاطر جملاتی که در یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی به کار برد هم برای او هم صادر شد! ای کاش دشمن تراشیهایش هم واقعی بود. او بیشتر دشمن فرضی میتراشید تا دشمن واقعی!
۷- ضدفوتبال، فوتبال زشت و واکنشی : بزرگترین مشکل جواد نکونام نوع فوتبالی بود که استقلال ارائه میداد. فوتبالی که در آن نتیجه گرفتن به هر قیمتی اولویت آن بود حتی با وقت کشی، زیرتوپ زدن و دوری از فلسفه باشگاه استقلال که همواره در تاریخ به دنبال بازی زیبا بوده است حتی اگر جامهای قهرمانی را از دست داده است. بازیهای زیبای استقلال در مدتی که جواد نکونام سرمربی آبیها بود به تعداد انگشتان یک دست هم نرسید. فوتبالی که در آن خلاقیت ستارهها کشته میشد. در اصطلاح فوتبالیها، مارادونا در سیستم جواد نکونام، به کریم شیرهای تبدیل میشد!
۸- لیدرپروری: البته این خصلت غلط فقط مختص نکونام نبوده است. مربیان زیادی در این سالها با پر و بال دادن به لیدرها، فضای اطراف استقلال را به شدت سمی کردند. لیدرهایی که مدام یا در رختکن بودند یا سر تمرین، یا در اتوبوس و هواپیمای تیم یا در هتل و سفرهای داخلی و خارجی. به اینکه چقدر برای لیدرها هزینه شده یا نشده، کاری هم نداریم حتی به اینکه چه کس یا کسانی هزینه این لیدرها را دادند، اما جواد راهی را رفت که قبلا منصوریان در آن یک بازنده تمام عیار لقب گرفته بود. بدترین بخش این ماجرا، کتک زدن هواداران منتقد نکونام و مدیریت توسط این لیدرها بود. این اتفاق در روز دربی در اراک افتاد و ویدیوهایش همان لحظه وایرال شد. روز بعد و در تجمع مقابل باشگاه، هواداران استقلال تندترین شعارها را علیه لیدرها دادند و البته لیدری هم نبود که جرات کند به مقابل باشگاه برود و با هواداران واقعی باشگاه استقلال درگیر شود.
۹- ماجرای اورونوف و فرصت سوزی بزرگ: یکی از مرگبارترین اشتباهات نکونام، نخواستن اوستون اورونوف بود. ستاره این روزهای پرسپولیس در شبی که توسط علیخطیر در تور استقلال افتاده بود و حتی خطیر با او قرارداد هم امضا کرده بود اما با تماس تلفنی حمیدرضا رجبی مبنی بر این که اگر بدون رضایت نکونام به استقلال بیاید روی سکو میرود، سر از تیم رقیب درآورد. ستارهای که سرنوشت لیگ را عوض کرد و از عوامل قهرمانی پرسپولیس بود. به اورونوف، منتظر محمد را هم اضافه کنید که از عوامل حذف استقلال از جام حذفی بود. ماجراهای اورونوف و اینکه نکونام گرفتن فرشید باقری و فرشید اسماعیلی را شرط گرفتن اورونوف کرده بود درحالی که استقلال با بدبختی به فسخ یکطرفه ارسلان مطهری تن داده بود و تنها سه جای خالی داشت، اما نکونام بدون این که دو بازیکن معرفی کند تا با او فسخ کنند، فرشید اسماعیلی و فرشید باقری را شرط پذیرش اورونوف کرد. استقلال یک جای خالی داشت اما نکونام بدون اینکه بازیکنی معرفی کند دو جای خالی دیگر میخواست. این لجبازی بچگانه باعث شد تا اورونوف، سر از پرسپولیس بیاورد. استقلال با ماشاریپوف تمام کرده بود و گرفتن اورنوف میتوانست استقلال را به راحتی قهرمان کند. نکونام با این کار هم به خودش و هم به استقلال ضربه بزرگی زد. اینکه یک سرمربی هرچقدر هم با مدیرعامل باشگاه لج باشد، اما بهترین بازیکن آسیا را نگیرد، چه معنایی جز لجبازی و خودخواهی میتواند داشته باشد؟
۱۰- عدم پذیرش اشتباهات و توهم توطئه: یک بار نشد در هیچ مصاحبه و کنفرانسی، نکونام اشتباهات را بپذیرد در حالیکه اولین شرط موفقیت قبول اشتباهات و اصلاح آنهاست. غرور و لجبازی کار را به جایی کشاند که انگار همه در حال طراحی توطئه برای خالی کردن زیر پای جواد نکونام بودند. این تفکر منفی البته فقط مختص نکونام نیست و خیلی از اهالی فوتبال با چنین طرز تفکری ، بهانه را برای عدم موفقیت احتمالی آماده میکنند و همین بیشترین ضربه را به آنها میزند. در هر حال کار نکونام با استقلال به پایان رسید و او آنقدر خاطرات بد با استقلال ثبت کرد که بعید است بتواند روزی دوباره سرمربی استقلال شود. سرمربیگری او در استقلال سرشار از اتفاقات تلخ و اشتباهات بود. او دوست و دشمنش را در هیچ زمینهای به درستی نشناخت و آدمهای کوچک و اشتباهی را دور خودش جمع کرد و حتی با فرشید سمیعی که از عوامل اصلی برکناری خطیر و بستن با هلدینگ بود بست اما دیری نگذشت که سمیعی هم از طریق کنفرانس مشاورش تمرکز را از نکونام و استقلال گرفت تا دربی را ببازد و به السد هم همینطور و در نهایت تلخترین استعفای عمر فوتبالیاش را بدهد. البته نکونام اشتباههای دیگری هم داشت که شاید اگر روزی او را دیدیم، به او گفتیم!