کلنل محمدتقی خان پسیان نمونه تمام عیار تفکر حاکم در میان ژاندارمهای جوان روزگار مشروطیت بود. کسی که به خاطر روحیه ناسیونالیستیاش مشهور است. در این مطلب درباره کلنل محمدتقی خان پسیان بخوانید.
استفانی کرونین، پژوهشگر سرشناس در کتاب کلنل پسیان (ناسیونالیسم انقلابی در ایران) مینویسد:
کلنل پسیان در دوران زندگی پرجاذبهی خود به جایگاه قهرمانی ناسیونالیست رسید. بعد از مرگ نیز مقام شهید یافت و در این مقام باقی ماند. این همه بیگمان تا حدی برآمده از خصایل شخصی او بود که حتی دشمنانش به آن معترف بودند و بخشی نیز نتیجه ناکامی روشنفکران ایرانی در جریان سرکوب مشروطه و پدید آمدن ناسیونالیسم پر ابهام دوران پهلوی.
کلنل پسیان، برخلاف سیدضیاء انگ حمایت از انگلستان را نخورده بود و اصولا حیثیت ناسیونالیستی او خدشهناپذیر بود. جنبشی که به رهبری او برپا شد بیتردید نویدبخش تحقق آرمان مشروطیت و تجدید حیات سیاسی آن و نیز آغاز دورهای از پیشرفت و توسعه بر پایه قانون و عدالت بود.
رژیم ژاندارم در طول عمر کوتاه خود در مشهد هر چند بهگونهای بنیانی نظام اجتماعی و اقتصادی موجود را آماج نگرفت، اما به کوششی راستین برخاست تا اصلاحاتی به انجام رساند و فساد و سوءاستفاده از قدرت و امتیاز را از میان بردارد و علاوه بر این، با گروههایی که تا آن زمان نادیده گرفته میشدند رفتاری دموکراتیک در پیش گرفت و کوشید تا رفاه اجتماعی را افزایش دهد.
محمدتقی خان پسیان در سال ۱۲۷۰ هجری شمسی به دنیا آمد. پدرش یاور محمد باقر عنایتالسلطنه و مادرش عزت الحاجیه نام داشت. جد وی رستم بیگ، بعد از عهدنامه ترکمنچای که طی تعدادی از شهرهای ایران از آن جدا شد برای ادامه زندگی به تبریز مهاجرت کرد.
رستم بیگ و فرزندش یاور محمد باقر خان روابط بسیار نزدیک و صمیمی با بزرگان تبریز از جمله امیرکبیر و امیرنظام گروسی داشتند. دو تن از اعضای این خاندان سلطان غلامرضا خان پسیان و یاور علیقلی خان پسیان در جنگ جهانی اول کشته شدند. اکثر اعضای خاندان پسیان از صاحبمنصبان نظامی بودند و غلامرضا خان و علیقلی خان در جنگ با انگلیسیها بود که کشته شدند.
محمد تقی خان پسیان تحصیلات ابتدایی را در مدرسه لقمانیه تبریز پشت سر گذاشت و علوم و زبانهای خارجی را در این مدرسه آموخت.
وی در آستانه انقلاب مشروطه به تهران آمد و برای تکمیل تحصیلات خود راهی مدرسه نظامی شد. با ورود به تهران در منزل حمزه خان پسیان که از آجودانهای مظفرالدین شاه بود سکونت کرد.
محمدتقی پنج سال در این مدرسه ادامه تحصیل داد و در سال آخر تحصیل، از سوی وزارت جنگ با درجه نایب دومی [ستوان دومی] فارغالتحصیل شد و به خدمت ژاندارمری درآمد.
پس از دوسال به درجه سلطانی [سروانی] ارتقا پیدا کرد و از طرف مدرسه نظام و با معرفی ژنرال کسترزیش به ژنرال یالمارسون به مدت شش ماه و به عنوان صاحب منصب داوطلب و به مدت شش ماه در سال ۱۲۹۱ با سمت معلم و مترجم در مدرسه ژاندارمری یوسفآباد به کار خود ادامه داد.
در همین ایام بود که از طرف افسران سوئدی به عنوان آجودان مترجمی ریاست گروهان سراب مامور و عازم همدان شد. اولین جرقههای شایستگی نظامی و فعالیت سیاسی محمد تقی خان پسیان در همدان بود که زده شد.
درخشش یک نابغه
محمدتقی خان در ۲۲ سالگی ارتقای درجه یافت و فرماندهی گردان همدان را به دست آورد. وی در همدان و به خاطر ایستادگی در برابر اشرار مدال شجاعت کسب کرد. این دوران مصادف بود با آغاز جنگ جهانی اول و با وجود اعلام بیطرفی ایران، خاک کشور توسط نیروهای روسیه و انگلستان اشغال شد.
این موضوع برای پسیان که گرایشهای ناسیونالیسم و میهنپرستانه بسیار شدیدی داشت گران آمد و او را واداشت که در اولین اقدام سیاسی و نظامی خود نبردی را علیه نیروهای قزاق، که تحت فرماندهی روسها بودند، ترتیب دهد. قوای ژاندارم تحت فرمان پسیان به منظور تجهیز و تقویت خود موجودی بانک شاهی را مصادره و دو کنسول روسیه و انگلستان را از شهر بیرون راندند.
تحقیر مرگ توسط ماژور محمدتقی خان
در همین ایام عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی به کرمانشاه رفتند. دولتی به نام دولت مهاجرین تشکیل دادند. محمدتقی خان نیز پسیان به آنها پیوست و در سال ۱۲۹۵ شمسی در نبرد معروفی ارتش روسیه را شکست داد.
محمدتقی خان بارها با نیروهای کمتعداد خود علیه قوای روس مقاومت کرد و در جریان این مقاومتها مدال صلیب آهنین را از آن خود کرد.
در متن اهدای این نشان آمده که: «ماژور محمدتقی خان، به درستکاری فوقالعاده و شجاعت و تحقیر مرگ، و عزم و پردلی معروف است.» ماژور محمدتقی خان چندین بار، با وجود آنکه قوایی کمتر از روسها داشت، چنان پافشاری نمود که قوای عثمانی، با فرماندهی شوکت بیک، بدون هیچ آسیبی عقب نشینی کردند.
محمدتقی خان پس از پیروزی سخنرانی بسیار پرشور و میهنپرستانهای ایراد کرد که طی آن برخی از نیروهای قزاق نیز به پسیان پیوستند.
در کتاب استفانی کرونین از قول کوئن سفیر بریتانیا درباره پسیان چنین آمده است: «این استعداد را دارد که اعتماد دیگران را جلب کند، شجاعتی بیحد، توانایی فکری تردیدناپذیر که [..] به او امکان میدهد بدل به قهرمان ملی شود.»
نخستین خلبان ایرانی
محمدتقی خان پس از این ماجرا مدتی از خدمت کنارهگیری کرد و برای درمان به آلمان رفت. وی در آلمان خلبانی و هوانوردی آموخت و توانست با ثبت ۳۳ پرواز بدل به اولین ایرانی شود که خلبان شد.
سیدعلی آذری در کتاب «اولین هوانورد ایرانی در آسمان آلمان» مینویسد: «در آن دورانی که از آثار و اختراعات حیرتانگیز و شگفتآور اروپا فقط معدودی اتومبیل در کشور ما راه یافته بود و در آن موقع که از تعمیرات جزئی آن هم عاجز بودیم، کلنل محمدتقی خان پسیان فرزند لایق ایران که نبوغ در سیمای آن پدیدار است، در صفوف لشکریان آلمان با طی ادوار صنوف مختلف، کار زمین را تا حد ممکن ساخت و با عظمت روحی به کار آسمان پرداخت. در تمام پروازهایش نگاهش را به سوی آسمان ایران معطوف ساخته و آرزو داشت مکانیسم هوانوردی را که خود طی کردهبود در کشور خود آموزش داده و هنر هواپیمابری را در آسمان کشور خویش نمایان سازد و جوانان وطن را در این کار آموزش و پرورش دهد.»
پسیان بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. وی در آلمان علاوه بر هوانوردی به فعالیتهای فکری و فرهنگی هم پرداخت و دو کتاب یکی کتاب بیوگرافی خودش تحت عنوان سرگذشت یک جوان وطندوست و کتابی درباره تجربیاتش در جنگ غرب کشور تحت عنوان جنگ مقدس، از بغداد تا ایران را به رشته تحریر درآورد.
پسیان که علاقه فراوانی هم به شعر داشت در آلمان دست به ترجمه چند شعر هم زد. شعرهایی که با روحیه و طبع رمانتیک و ناسیونالیست کلنل همخوانی داشت. او در آلمان اشعاری از آلفونس دلامارتین و رابیندرانات تاگور را ترجمه کرد و همزمان به فراگیری موسیقی غربی و به طور خاص پیانو پرداخت. برخی از اشعار ایرانی را به آلمانی ترجمه و نت نویسی کرد.
در زمینه فعالیت سیاسی هم در آلمان با چهرههای رادیکالی مانند سید حسن تقیزاده که مجله کاوه را اداره میکرد ارتباط برقرار کرد و همکاری نمود. این ارتباط و همکاری بسیار در پیدا کردن یک مشی سیاسی رادیکال توسط پسیان تاثیرگذار بود.
محمدتقی خان با وقوع انقلاب اکتبر و شکست آلمان در جنگ جهانی اول، مجددا به ایران بازگشت و به خدمت در ژاندارمری مشغول شد. بازگشت وی مصادف شد با ارتقای درجهاش وی به مقام کلنل [سرهنگ] و انتصاب به ریاست هنگ خراسان.
استفانی کرونین درباره وضعیت سیاسی آن روزهای خراسان مینویسد: «اگرچه خراسان همچون آذربایجان مرزی طولانی با روسیه داشت و سیل مهاجرت کارگران ایرانی به ترکستان به راستی چشمگیر بود، نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک سوسیالدموکراتهای روس در اینجا بسیار ضعیف بود. اما در این میان جمعیتی از آذریها و قفقازیهای ساکن مشهد به گونهای استثنایی پذیرای گرایشهای سیاسی رادیکال بودند و همین عنصر شالوده حمایت محلی از قیام پسیان را فراهم کرد.»
خراسان تا پیش از ورود کلنل پسیان انتظام وضعیت خوبی نداشت و ژاندارمری آن ناحیه درگیر فساد بود. آنطور که در کتاب غلامحسین صالحزاده ذکر شده «رئیس ژاندارمری پیش از کلنل حوالههای حقوق زیردستان را شخصا نقد میکرد و حقوق آنان را پرداخت نمیکرد.»
کلنل پسیان دست به اصلاحات بنیادینی در خراسان زد. درآمدهای آستان قدس را اصلاح کرد و راه را بر منافع شخصی بست. تعلیم و تربیت و ساخت و ساز را رونق بخشید و به مرمت بناهای تاریخی پرداخت. مردم خراسان دوره کوتاه زمامداری کلنل را دوره شفافیت مالی و عدالت میدانستد.
کرونین مینویسد: «کلنل پسیان حالا به چیزی کمتر از تغییرات بنیانی در تشکیلات اداری آستان قدس رضایت نمیداد و بر آن بود که عایدات آن را به طور کامل به مصارف مناسب نظیر تعلیم و تربیت و امور خیریه و نگهداری و مرمت بناهای آستانقدس و نظایر آن برساند و راه بر منافع شخصی ببندد. صبح روز هفدهم اردیبهشتماه پسیان به موجب حکم سیدضیاء، نخستوزیر، همه مقامات بالای آستان قدس به استثنای متولیباشی را بازداشت کرد. این افراد را در خانهی خودشان بازداشت شدند و صد ژاندارم و سی نفر از نیروی نظمیه که جملگی داوطلب بودند شرکت کردند.»
کرونین این اقدام را نخستین گام برای اعمال نظارت حکومت بر موقوفات در ایران میداند.
نبرد با دولت مرکزی
مشکل کلنل پسیان با حکومت مرکزی از دوران برکناری دولت سیدضیاء آغاز شد. از منظر ناسیونالیستهای انقلابی و رادیکال مثل پسیان و هوادارانش سقوط دولت سیدضیاء نه به واسطه کودتای رضاخان که به واسطه ضد کودتای سرآمدان سنتی حکومت قاجار انجام شده بود.
استفانی کرونین درباره این موضوع در کتاب خود نوشته است: «در واقع همین ضد کودتا بود که پسیان حاضر به پذیرش آن نبود و او را برآن داشت که از پایگاه خود در مشهد به دفاع از برنامه اصلاحات همه جانبهای بپردازد که سیدضیاء زمانی کوتاه مهمترین نماینده آن شده بود.»
اما مهمترین انگیزه پسیان برای قیام خراسان انتخاب قوامالسلطنه به نخست وزیری ایران بود. انتخابی که کلنل پسیان را بسیار پریشان و آشفته کرد.
استفانی کرونین در کتاب خود درباره اوضاع آن زمان کلنل چنین آورده است: «پسیان ظاهرا دو راه پیش پای خود میدید: یکی مقاومت در برابر تهران و دیگری ترک خراسان و رفتن به اروپا. البته این دعوی را هم بر زبان آورده بود که با دویست ژاندارم حکومت قوام در مشهد را ساقط کرده و حالا با چهار هزار نفری که زیر فرمان دارد میتواند ظرف سه ماه تهران را بگیرد.» آخر سر اما کلنل تصمیم به مقاومت گرفت.
نبرد قزاق و ژاندارم
اولین حمله علیه نیروهای ژاندارمری در ۲۰ مرداد ۱۳۰۰ روی داد که شوکت المولک به تعدادی ژاندارم حمله و آنها را خلع سلاح کرد. نکته جالب توجه سکوت رضاخان در کشمکش میان احمد قوام و کلنل پسیان بود.
استفانی کرونین علت این سکوت را در کتاب خود چنین میداند: «به راستی جای شگفتی است که رضاخان هر چند در آن ایام بر تهران مسلط بود، در کشاکش میان پسیان و حکومت نه تنها خودی نشان نداد، بلکه اصولاً از دیدهها پنهان ماند. کانون این مبارزه خصومت شخصی میان قوام و کلنل بود، هرچند واکنش حکومت، بی هیچ تردید، با نابودی رضاخان تایید میشد که نابودی پسیان و هرچه پسیان نمایندهاش بود پیش شرطی اساسی در افزایش و تحکیم قدرت او به شمار میرفت. یکی از دلایل انتصاب قوام به ریاست وزرا شاید همین بود که رضا خان میدانست قوام بیش از هر کس دیگر در مخالفت با پسیان تا پایان کار او ثابت قدم باقی خواهد ماند.»
سرانجام دولت تصمیم گرفت ضربه کاری و نهایی را به کلنل پسیان وارد کند. در اوایل مهرماه کردهای شمال خراسان یعنی بجنورد، قوچان و شیروان به دستور احمد قوام و با رهبری سردار معزز بجنوری علیه کلنل پسیان دست به شورش زدند. کلنل تا مهرماه ۱۳۰۰ قیام خود را در خراسان ادامه داد، اما با خیانتی که کرونین آن را محصول حضور انگلیسیها و هماهنگی با دولت مرکزی میداند، در شورش کردها در شمال خراسان، مغلوب شد.
مرگ محمدتقی خان
در اوایل مهرماه، شورش پرتوان کردها در شمال یعنی در ناحیه بجنورد، شیروان و قوچان، پایهریزی شد. این شورش را سردار معزز بجنوردی و سایر روسای طوایف مرزنشین کرد. دولت مرکزی او را یاغی معرفی کرده بود و سردار معزز، حاکم بجنورد، که تا چندی پیش به کلنل وعدهی پشتیبانی از حکومت مستقل او در خراسان را داده بود، از همکاری سر باز زد و کردهای قوچان را مسلح و برای حمله به ژاندارمها تشویقشان کرد.
کلنل برای کمک به ژاندارمهایش راهی جبهه قوچان شد، اما عرصه بر او تنگ شد و از دست دادن نیروهایش و از آنسو فرار برخی از همراهانش سبب شد او با عده قلیلی تنها و بیمهمات بماند. بعدها در روایتهای شفاهی گفتند او تا آخرین فشنگی که داشت جنگید و بعد کشته شد. سرش را از بدنش جدا کردند و به قوچان بردند.
کرونین مینویسد: «زمانی که کلنل به دیدار مرگ میرفت تنها معدودی از سربازان ساده در کنار او باقی مانده بودند.» ظاهرا ۱۲ نفر از یارانش کشته شده و ۱۲ نفر تسلیم شده و احتمالا شماری از ایشان هم قبل از درگیری از میدان نبرد گریخته بودند.
کلنل محمدتقی خان پسیان نمونه تمام عیار تفکر حاکم در میان ژاندارمهای جوان روزگار مشروطیت بود. ژاندارمها، برخلاف قزاقها، تحصیلکرده بودند و تجربهی آموزش آکادمیک در کشورهای پیشرفته را داشتند. آن آرمانگرایی که در ذهن این قشر بود در زندگی و عملکرد محمدتقیخان پسیان به حد اعلا رسید.
کرونین مینویسد: «این افسران که سرشار از روحیه مشروطهخواهی بودند و به گرایش ناسیونالیستی شدید شهرت داشتند، درست نقطه مقابل دیویزیون قزاق به شمار میآمدند که از دیرباز نماینده ارتجاعیترین گرایشها در جامعه ایران بودند.»