جواد زرینچه کاپیتان اسبق استقلال و تیم ملی که سابقه نشستن روی نیمکت آبیپوشان تحت عنوان مربی و سرپرست را نیز دارد، ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ مصاحبهای بسیار خواندنی و خبرساز با زیرنویس انجام داد که چکیده آن از نظرتان میگذرد:
- سال ۱۳۶۶ من همراه با صادق ورمزیار اولین دربی خودمان را تجربه کردیم. دیداری که در نهایت با مساوی تمام شد.
- علی پروین در مقطعی که به صورت همزمان سرمربی پرسپولیس و تیم ملی بود، درون اردوها هیچوقت حرفی از دربی نمیزد. در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن که ما قهرمان شدیم، تعداد استقلالیها از بازیکنان پرسپولیس بیشتر بود و همین مسئله نشان میدهد پروین بین بازیهای ملی و باشگاهی تفاوت قائل بود.
- در دربی جنجالی سال ۷۳ بعد از اینکه رضا شاهرودی اخراج شد، من به مسعود غفوریهای اصل گفتم: «مسعود جان! حواست به عمق دفاع باشه من میرم جناح راست. الان دو گل خوردهایم و فوقش یکی دیگه هم میخوریم اما اگربه جناح راست برم شاید کاری کردم که نتیجه عوض بشه»! خوشحالم که در نهایت مسابقه دو بر دو شد ولی متاسفانه آن بازی زیبا به خاطر درگیری نیمهتمام ماند.
- آدمهایی که کنار رولند کخ بودند به جای اینکه از تجربیات افرادی مثل من استفاده کنند، ما را له کردند. این افراد همان کسانی بودند که موجب شدند امیر قلعهنویی هم تابستان سال ۸۱ از استقلال جدا شود.
- پس از برکناری رولند کخ، همراه با آقای پورحیدری به استقلال برگشتم و همان زمان میخواستم عذر تعدادی از بازیکنان را بخواهم اما گفتند دستمان خالی میماند به همین خاطر با امیر قلعهنویی قرار گذاشتیم تا او فصل بعد سرمربی باشد و من هم دستیار اول شوم (یعنی قرار بود امیر قلعهنویی در سومین دوره لیگ برتر سرمربی استقلال شود که البته همین اتفاق هم در تابستان سال ۱۳۸۲ رخ داد) ولی در این گیر و دار فتحاللهزاده مدیرعامل وقت باشگاه استقلال عوض شد و آقای قریب روی کار آمد. من هم چوب سادگی خودم را خوردم!
- بعد از رفتن فتحاللهزاده قرار شد همچنان با امیر کار کنم به همین خاطر توافق کردیم یک روز در باشگاه سراغ قریب برویم. من رفتم اما قلعهنویی از اتاقش بیرون نیامد. علی نظری جویباری مرا به کناری کشید و گفت جواد! آقای قریب اعتقادی به حضور منصور پورحیدری ندارد اما تو بگو اگر من پورحیدری نباشد، من هم نیستم! من هم که همهچیز را بر اساس اعتماد طراحی کرده بودم، به اتاق مدیرعامل استقلال رفتم و گفتم اگر منصورخان نباشد من هم نیستم اما علی نظریجویباری ماند و امیر قلعهنویی هم سرمربی استقلال شد! خیلی از این اتفاق دلخور شدم و تا همین دو ماه قبل با قلعهنویی حرف نمیزدم!
- من ۱۳ سال برای استقلال بازی کردم و کاپیتان این تیم شدم اما آقایان حتی زحمت یک بازی خداحافظی را هم برایم نکشیدند البته حتی اگر خدای نکرده گدایی کنم و بمیرم، حاضر به چاپلوسی نیستم. استقلالیها نه سراغی از ما میگیرند و نه حالی میپرسند. شاید منتظرند من بمیرم و در ورزشگاه شیرودی ما را بچرخانند.