ورزش کردن برای من ممنوع است

داستان زندگی « محسن عبداللهی » که بعد از ابتلا به کرونا تا یک قدمی مرگ رفته است، فراز و نشیب‌های زیادی داشته اما هیچ وقت امید در جان و دل او رنگ نباخته است. او حالا با یک دستگاه کمکی بطن چپ یا همان LVAD به زندگی ادامه می‌دهد اما برخلاف بسیاری از افراد که در چنین شرایطی، خانه‌نشین شده و انگیزه‌شان را برای تلاش و کار از دست می‌دهند، هم سر کار می‌رود و هم ورزش را به‌طور حرفه‌ای دنبال می‌کند. یکی از آرزوهایش این است که یک روز در مسابقات معلولان جهان موفق به کسب مدال شود و پرچم ایران را به اهتزاز درآورد. در پرونده امروز زندگی‌سلام به سراغ تنها ورزشکار بدون قلب ایران رفتیم که خیلی دوست دارد زندگی‌اش الهام‌بخش بسیاری از مردم برای ورزش، تلاش بیشتر و ناامید نشدن در سخت‌ترین شرایط زندگی باشد.

کرونا به قلبم حمله کرده بود

«متولد ۹ تیر ۱۳۶۰ هستم و ۴۳ ساله. شغل من طراحی و گرافیست یک شرکت است». اولین سوالم از «محسن» درباره این بیماری است که دقیقا از چه زمانی برایش پیش آمده و دلیل آن چه بوده است که می‌گوید: «این مشکل برای قلب من، تقریبا همزمان با ورود کرونا به کشور پیش آمد. آن زمان من به کرونا مبتلا شدم و سپس، کم کم عوارض آن در بدنم نمایان شد. عید همان سال بود، یعنی چند ماه بعد از ابتلایم به کرونا که یک روز پایم ورم شدید کرد و به بیمارستان رفتم. در حالی که همه فکر می‌کردند دوباره مبتلا به کرونا شدم و باید بستری شوم، یک دکتری گفت که احتمالا دچار ناراحتی قلبی شدم و باید آزمایش بدهم. سپس آنژیوگرافی کردم و متوجه شدند که ef قلبم ۲۵ درصد شده است. ef قلب میزان توانایی آن برای پمپاژ خون غنی از اکسیژن به سراسر بدن است. ویروس کرونا به قلبم حمله و ماهیچه‌های قلبم را ضعیف کرده بود و به نارسایی قلبی مبتلا شدم. طی یک درمان دو سال و خرده‌ای، داروتراپی شدم اما بعد از آن ef قلبم هر روز کمتر شد تا رسید به ۱۰ درصد که گفتند باید حتما پیوند قلب انجام شود».

آن زمان عضو اهدایی پیدا نشد

سوال بعدی‌ام این است که آیا نمی‌توانستید پیوند قلب انجام دهید که پاسخ می‌دهد: «چرا، می‌توانستم انجام بدهم. هنوز هم در فهرست پیوند قلب هستم. البته آن زمانی که ef قلبم رسیده بود به ۱۰ درصد، عضو اهدایی پیدا نشد، چون یک فورس و اجبار زمانی دارد و اگر من در وضعیت ۱۰درصد این دستگاه را نمی‌گذاشتم، مسلما کار از کار می‌گذشت. به من گفته بودند اگر سریع اقدام نکنم در یک سال آینده ۲۰ درصد احتمال دارد که زنده بمانم. در آن شرایط عضو اهدایی پیدا نشد. الان هم نفر سوم لیست پیوند هستم اما مردد هستم که پیوند بکنم یا نه و احتمالا هم این کار را نخواهم کرد، چون به این دستگاه عادت کردم و با آن اخت شدم. در ضمن طاقت یک جراحی سنگین و عوارض بعدی آن را ندارم. داروتراپی‌های خیلی سختی هم بعد از این عمل خواهد داشت که تصور تحملش برایم دشوار است».

من کلا نبض ندارم

اما این دستگاهی که به بدن «محسن» وصل شده و همراه همیشگی اوست، دقیقا چه کاری انجام می‌دهد؟ تنها ورزشکار بدون قلب ایران در پاسخ به این سوال می‌گوید: «این دستگاه در واقع یک پمپ است که برای بطن چپ و بطن راست کار گذاشته می‌شود. سیستم این دستگاه، این‌طور است که لازم نیست قلب را به‌طور کامل از بدن خارج کنند و جای قلب قرار بگیرد. قلب را از کار می‌اندازند و این دستگاه که با باتری شارژ می‌شود، تبدیل به یک منبع می‌شود که فقط خون در آن جمع می‌شود. این پمپ به زیر قلب دوخته می‌شود و با کمک یک شیلنگ از سر پمپ، خون به سر آئورت وصل و ۲۴ ساعته خون در بدن من پمپ می‌شود اما دیگر نبض وجود ندارد، چون چیزی نیست که بتپد. این دستگاه با فشار کار می‌کند، دقیقا شبیه روغنی که در موتور ماشین می‌چرخد. با یک پمپ در کل بدن، خون چرخیده شده و خون‌رسانی انجام می‌شود».

من تنها ورزشکار بدون قلب ایران و آسیا هستم | کلا نبض ندارم!

۲ بار با تمام ‌شدن باتری دستگاه تا یک قدمی مرگ رفتم

از او می‌پرسم که تا حالا پیش آمده که باتری دستگاه تمام شود یا جایی برود و شارژر آن را فراموش کرده باشد که می‌گوید: «بله متاسفانه، تا حالا دو بار پیش آمده است. یک بار فراموش کرده بودم و یک بار هم نابهنگام وسط اتوبان بودم و انتظار نداشتم که باتری‌اش تمام شود، چون باتری‌هایش ۱۷ ساعت شارژ نگه می‌دارد اما یکهو شروع کرد بوق‌بوق کردن. دو بار خطر از بیخ گوش من گذشت. بار اول نزدیک بیمارستان بودم و شانس آوردم که این اتفاق در آن جا افتاد و تقریبا ۴ یا ۵ دقیقه دیگر از شارژ آن باقی مانده بود که موفق شدند به یک شارژر دسترسی پیدا کنند و نجاتم دهند. خیلی لحظات سخت و بدی بود. واقعا ترسناک است. وقتی تمام زندگی انسان به یک دستگاه بستگی دارد، این‌طوری می‌شود. یک بار دیگر هم در اتوبان اتفاق افتاد که حتی پلیس اجازه نداد که کنار اتوبان پارک کنم. هرچقدر هم توضیح دادم، نتوانستم آن جا پارک کنم، چون خطرناک بود، بنابراین سریع خودم را به یک جا رساندم و موتور گرفتم و تا خانه رسیدم، کمتر از ۱۰ دقیقه فرصت داشتم تا دستگاه را شارژ کنم و اگر باتری‌اش تمام می شد، کار من هم تمام بود».

۲ سال، شب‌ها فقط نشسته خوابیدم

او درباره شرایط روحی و روانی‌اش بعد از ضعیف ‌شدن ماهیچه‌های قلبش می‌گوید: « از لحاظ روحی و روانی، دوران بسیار سختی بود و روزی ۲۲ یا ۲۳ قرص می‌خوردم. به شدت حال بدی داشتم و نزدیک دو سال و خرده‌ای، شب‌ها فقط نشسته می‌خوابیدم. ریه‌ام آب می‌آورد، پاهایم آب می‌آورد و بدنم خیلی ضعیف شده بود. هر دو هفته یک بار، به بیمارستان می‌رفتم. شرایط خیلی وحشتناکی داشتم که دیگر از پله‌ها نمی‌توانستم بالا بروم و حتی کار به جایی رسید که دیگر راه هم نمی‌توانستم بروم، یعنی یک‌جورایی یک مرده متحرک بودم. زمانی که ef قلبم هر روز پایین‌تر می آمد، استرس و نگرانی زیادی داشتم و اصلا آرامش نداشتم».

نفر دوم در جهان هستم که با این دستگاه ورزش می‌کند

با این شرایط خاص بدنی، چه شد که تصمیم به ورزش حرفه‌ای گرفتید؟ آیا قبل از مبتلا شدن به این بیماری قلبی هم ورزش منظم داشتید؟ «محسن» این‌طور پاسخ می‌دهد: «من نفر اول در آسیا و نفر دوم در جهان هستم که با این دستگاه ورزش می‌کند. آن زمان، تقریبا یک سالی در بیمارستان بودم، ۳ ماه در ایزوله، این‌قدر حالم بد بود که بدجوری افسرده شده بودم و فقط به پایان زندگی فکر می‌کردم. زندگی برایم یک جوری شده بود که به مرگ فکر می‌کردم و از خدا می‌خواستم که من را زودتر راحت کند تا این که ویدئوهای یک آقای آمریکایی را در اینترنت دیدم که شبیه وضعیت من بود. از دیدن ورزش‌های این آقا، نور امیدی وارد ذهن من شد و گفتم چرا من نسخه دوم او نباشم. برایش در اینستا پیام گذاشتم و استقبال کرد. بعد از آن هم آمدم پیش یکی از دوستان ورزشکارم و گفتم که می‌خواهم بدن سازی کار کنم. گفت مطمئنی؟ گفتم بله. چون هیچ جا من را با این وضعیت ثبت‌نام نمی‌کردند، با آقای مهدی سلیمی صحبت کردم و او شد مربی‌ام و من وارد ورزش حرفه‌ای شدم. این را هم بگویم من قبل از این که دچار این وضعیت شوم، هیچ نوع ورزشی انجام نمی‌دادم. سال‌ها بود که ورزش نکرده بودم. اصلا در فکر ورزش نبودم و کارم هنری بود. این اتفاق بعد از جراحی برایم افتاد که تصمیم به ورزش حرفه‌ای گرفتم».

می‌خواهم مدال جهانی بگیرم

از «محسن» می‌پرسم که ورزش با این وضعیت جسمانی که دارد، سخت نیست که می گوید: «من چند ماهی است که بدن سازی را شروع کردم اما قصد دارم آن را تا حدی ادامه بدهم که بتوانم در مسابقاتی که برای معلولان برگزار می‌شود، شرکت کنم و امیدوارم که مقام بیاورم و مدال جهانی برای کشورم کسب کنم. من در حال حاضر، روز در میان، ۳ تا ۴ ساعت ورزش می‌کنم،بنابراین ۳ جلسه در هفته به باشگاه می‌روم. برعکس همه که تند کار می‌کنند، من مجبورم آرام آرام کار کنم و به همین دلیل، هر جلسه‌ام تقریبا ۳ تا ۴ ساعت طول می‌کشد».

تمام قوانین پزشکی را به هم ریختم

«ورزش کردن با این حال جسمانی و شرایطی که من دارم، ممنوع و مردود است، یعنی کسی که از چنین دستگاهی استفاده می‌کند، حتی نیم کیلو هم مجاز نیست که از زمین بردارد اما بارها این را گفتم که این جسم من نیست که ورزش می‌کند، این روح من است که ورزش می‌کند». او با این مقدمه می‌گوید: «من تمام قوانین علمی و پزشکی را به هم ریختم و به جنگ آن‌ها رفتم. الان خودم هم باورم نمی‌شود که دارم وزنه می‌زنم، چون بیمارهای دیگری را می‌شناسم که با وضعیت مشابه، در خانه‌شان استراحت مطلق هستند. من سر کار می‌روم و ورزش هم می‌کنم که همه این‌ها را از تاثیرات حال روحی و روانی خوبم می‌دانم، نه جسمم».

بعضی‌ها به شوخی می‌زنند آیا انتحاری است؟

این ورزشکار بدون قلب درباره نگاه مردم در کوچه و خیابان به او، در حالی که همیشه باید یک دستگاه را با خودش همراه کند، می‌گوید: «بیشترین سوال مردم از من درباره این است که چطور ورزش می‌کنم، قرار هست پیوند قلب انجام بدهم یا نه، سوال دیگر هم این است که حمام چطور می‌روم و چطور پانسمان می‌کنم و … . اما درباره سوال‌تان باید بگویم که بله، خیلی‌ها با تعجب به من نگاه می‌کنند. بعضی‌ها به شوخی می‌زنند و می‌گویند آیا انتحاری است یا نه؟ من ناراحت که حقیقتا نمی‌شوم، چون خودم پذیرفتم. گاهی می‌ایستم و به دیگران دقیقا توضیح می‌دهم که این وسیله چیست. خانمم می‌گوید که لازم نیست به دیگران توضیح بدهی و لزومی ندارد که وقت بگذاری. می‌گویم حالا که یک نفر ذهنش کنجکاو شده، یکی از هدف‌های دیگرم را اجرا کنم که این است مردم این دستگاه را ببینند و بشناسند، چون من خودم زمانی که منتظر عضو اهدایی بودم، خیلی استرس داشتم و حالم بد بود. اگر می‌دانستم چنین دستگاهی هست و می‌توانم استفاده کنم، شاید آن‌قدر استرس نمی‌کشیدم. برای مردم توضیح می‌دهم که اگر کسی در فامیل یا آشنایان‌شان، ناراحتی قلبی داشت بداند که چنین وسیله‌ای هست و می‌تواند از آن استفاده کند، بنابراین نه تنها نگاه مردم اذیتم نمی‌کند که خیلی هم دوست‌شان دارم و هرکسی هم نگاه کند، با لبخند جوابش را می‌دهم».

امیدوارم دیگران با دیدن ورزش من انگیزه بگیرند

محسن درباره هدفش از ورزش، آن هم در رشته سنگین بدن سازی می‌گوید: «هدف اول و اصلی‌ام، سلامتی خودم است که از همه چیز مهم‌تر است. حس می‌کنم بعد از ورزش کردن، حالم بهتر می‌شود. دوم این که مبارزه کنم با تنبلی، مبارزه کنم با تمام مسائلی که باعث می‌شود انسان‌ها برای ورزش نکردن دنبال بهانه بروند. هدفم بعدی ام این است که وقتی دیگران تلاش من را می‌بینند، برای‌شان انگیزه شود تا بتوانند در این دنیای پرهیاهو و دنیای مکانیکی و فناوری که همه سرشان در گوشی است، وقتی برای ورزش باز کنند. هدف اصلی‌ام، همین سه تا بود. البته فواید ورزش که خیلی زیاد است. اولین آن، این است که حال خودمان خوب می‌شود. وقتی حال آدم خوب باشد، به اطرافیان و جامعه‌اش هم حال خوب می‌دهد. ورزش باعث می‌شود تا دوپامین ترشح شود و یک شادی و نشاط خاصی داشته باشید. همچنین باعث اعتماد به نفس می‌شود و می‌توانید مواجهه درست‌تری با مسائل و مشکلات زندگی داشته باشید، بنابراین به همه توصیه می‌کنم در برنامه روزانه‌تان، ورزش را بگنجانید و از آن لذت ببرید».

+

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn