۰۷:۳۰ – ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
سعید برجعلی کارگردان نمایش روزهای بیباران بیان کرد: من از سال ۸۶ تئاتر را در هنرستان هنرهای زیبا رشته نمایش شروع کردم. قبلتر هم در اصفهان فعالیتهایی در دوره نوجوانی داشتم، اما حدودا از سال ۹۰ اجراهایم را شروع کردم. تا کنون در مجموع حدود ۲۰ الی ۲۵ نمایش بازی کردم، نمایشهایی که روی صحنه بردم این نمایش اولین نمایش کارگردانی من به صورت حرفهای بود
برجعلی از نمایش روزهای بی باران گفت: تقریبا پنج سال بود که قصد داشتم چنین نمایشی را روی صحنه ببرم، زمانی که اجرای نمایش بر روی صحنه تئاتر شهر قطعی شد، تقریبا از دو ماه قبل از شروع نمایش، پیش تولید، انتخاب بازیگران و مراحل تمرین و به اجرا رسیدن کار را شروع کردم. در این نمایش از عوامل پشت صحنه تا جلوی صحنه و کسانی که درگیر چنین نمایشی بودند، تقریبا پانزده نفر هستند، اما ۴ بازیگر روی صحنه داریم و حدودا ۱۰ الی ۱۲ نفر در پشت صحنه در بخشهای مختلف گروه را همیاری کردند و کار را جلو بردند.
وی ادامه داد: این نمایشنامه ۴ کاراکتر دارد که مهرداد، پوریا، شبنم و آوا هستند. مهرداد یک متخصص مغز و اعصاب است که در آلمان مشغول به زندگی است، یک خانمی به اسم باران در زندگی اش بوده و اکنون حضور ندارد. وی در جستجوی آن خانم هست و این سوال برایش ایجاد شده است که چرا آن فرد بدون دلیل رفته و او نمیتواند پیدایش کند، که سالها بعد متوجه میشود نبود این خانم به دلیل یک تصادف و فوت او است. در کنار این داستان، این فرد با بلایا یا اتفاقاتی همراه است و یک زوج پوریا و شبنم یعنی دوستان چندین ساله مهرداد را میبینیم. در داستان مهرداد متوجه میشود پوریا تومور مغزی دارد و در روند این داستان درگیر این داستان هستیم که این بیماری چگونه به یک زوج جوان گفته شود. علاوه بر اینکه پوریا تومور دارد و نیاز به عمل دارد، اگر عمل نکند منجر به مرگ وی میشود و همچنین اگر عمل کند حافظه او از بین میبرود و در ادامه داستان درگیر این عمل هستیم…
وی افزود: در کلیت فضای نمایش این مسئله برایم جذاب است که عشق از هرچیزی در زندگی مهمتر است، دیالوگی داریم که میگوید: بقیه زندگی کشک است و غروبهای لعنتی جمعه به دلیل جای خالی افراد میتواند تلخ شود. خب همه آدمها کسی یا کسانی را دارند که دیگر در زندگیشان نیست. حالا این فرد میتواند، مادر، پدر یا خواهر و برادر شود. دغدغه من این است که انسان با خاطرات زنده است.
این کارگردان بیان کرد: در طول نمایش این سوال از تماشاگران پرسیده میشود که اگر شما در چنین موقعی مانند نمایش ما بودید چه میکردید؟ نبود آدمها در زندگی، زندگی با خاطرات و تنهایی همه آدمها سه موضوعی بود که من را ترغیب کرد تا این نمایش را روی صحنه تئاتر ببرم. برایم جذاب بود که امین بهروزی عزیز نمایش را به من سپردند تا کار را روی صحنه ببرم.
وی تاکید کرد: تئاتر شهر تنها سالن حرفهای تئاتر کشور ایران است که هم نماد تئاتر این کشور است و هر هنرمند و هر شخصی که کار میکند آرزویش این است که در تئاترشهر اجرای نمایش داشته باشد. بنده در سالنهای مختلف تئاترشهر اجرای نمایش داشتم. همانطور که برای همه هنرمندان جذاب است که روی صحنه تئاتر شهر کاری را روی صحنه ببرند برای من هم مانند ما بقی دوستان این جذابیت را داشت و دارد و هیچگاه برای انسان عادی نمیشود. تئاترشهر سالنی است که علاوه بر حرفهای بودنش، کسانی در این سالنها اجرا داشتهاند که بنیان گذار چنین سالنهای تئاتری بودند. قطعا برای آدم یک حس عجیب و خاطره انگیز را ایجاد میکند و کسانی مانند علی انصاریان، علی رفیعی، عزتالله انتظامی، رضا کیانیان، رضا ژیان، فردوس کاویانی، حمید سمندریان و همه اینها برای ما خاطره ساز و الگو بودند.
وی تصریح کرد: خداروشکر پس از این همه سابقه دوستان پر انرژی کار را ادامه دادند، ما در طول این زمان در کنار هم لذت بردیم و صرفا تنها کار نکردیم. خداراشکر گروه گروه خوبی بود. همه افراد رفیق و بدون کوچک ترین تنشی نمایش پیش رفت و از آن دست نمایشهایی بود که پس از پایان نمایش انسان احساس دلتنگی خواهد کرد.
وی در پایان صحبتهای خود از حمایت مسئولین و وضع مالی تئاتر گفت: وقتی ما میبینیم هزینههای اولیه تئاتر نمایشمان هم در نمیآید خب دلسرد میشویم. اگر بخواهم از حمایت مسئولین بگویم اگر جریان حذف بخش خصوصی یا دولتی به طور کامل باشد دولت و هنر به مسئله و به مشکل خواهند خورد. باید دولت از بخش هنر در هر رشتهای حمایت کند. همچنین باید گروههای تئاتر خصوصی هم حمایت شوند تا در این عرصه بمانند وگرنه روز به روز هنرمندان از این عرصه کنار میکشند و آینده رشتههای مختلف هنری به مشکل خواهد خورد.
خبرنگار: زهرا بالاور