به گزارش زیرنویس، زیبا زنی ۳۵ ساله است که قصد دارد از همسرش جدا شود. او میگوید کارهایی که شوهرش کرده راهی برای ادامه دادن به این زندگی برای او نگذاشته است. این زن در گفتوگویی داستان زندگیاش را بازگو کرده است.
*چند سال است با همسرت زندگی میکنی؟
ما وقتی ۲۲ ساله بودیم ازدواج کردیم. تقریباً ۱۳ سال است که با هم زندگی میکنیم.
*چه مدتی است که با همسرت اختلاف داری؟
من و همسرم چند سال است که با هم اختلاف داریم. از زمانی این اختلاف به وجود آمد که من پدرم را از دست دادم.
*چرا مرگ پدرت باعث اختلاف بین شما شد؟
زمانی که من پدرم را از دست دادم وضعیت روحی خوبی نداشتم. برای همین به همسرم وکالت دادم تا همراه برادرم کارهای قانونی انحصار وراثت و … را انجام دهد، اما بعد از چند ماه برادرم یک روز با عصبانیت به خانه من آمد و گفت چرا گفتهای خانه پدری را بفروشیم؟ من که از این حرف شوکه شده بودم، گفتم چنین حرفی نزدهام! بعد متوجه شدم شوهرم به دروغ به شوهرم گفته که من چنین خواستهای دارم. شوهرم فکر میکرد با وکالتی که از من دارد میتواند چنین کاری بکند اما بعد متوجه شد نمیتواند و از همان موقع درگیری بین ما شروع شد.
*چرا شوهرت سهم خانه پدری تو را میخواهد؟
چون از پول خوشش میآید. او سراغ چند نفر رفته و خانه پدری من و باغی را که پدرم دارد، قیمتگذاری کرده است. این موضوع باعث اختلاف بین من و خانوادهام شد. البته وقتی آنها فهمیدند کار من نیست، همه چیز درست شد ولی شوهرم باعث این مشکلات است.
*شما چرا نمیخواهید خانه پدری را بفروشید؟
مادر من زنده است. ما نمیخواهیم تا زمانی که مادرمان زنده است دست به اموال پدرمان بزنیم. ما نمیخواهیم مادرمان آواره شود. اما شوهرم ارثیه من را میخواهد تا خودش دیگر کار نکند و عیاشی کند!
*وضع زندگی شما چطور است؟
وضعمان خوب است. من هیچوقت به شوهرم اعتراضی نکردم اما حالا که به آوارگی مادرم رضایت دارد، من هم طلاق میخواهم و او را نمیبخشم. خودم با مادرم زندگی میکنم.
*بچه هم داری؟
بله، یک پسر دارم.
*نظر او چیست؟
دوست دارد با من زندگی کند. او میداند من و پدرش نمیتوانیم به این وضعیت ادامه دهیم.