به گزارش ورزش سه، سهراب بختیاریزاده، مربی سابق نفت آبادان، در گفتگوی مفصلش با آنتن برای اولین بار درباره ماجراهای مربوط به اخراجش از تیم صنعت نفت صحبت کرد. او در این گفتگو علاوه بر انتقاد از نحوه مدیریت این باشگاه و مربی جایگزینش، فراز کمالوند، از نکته عجیبی برمیدارد؛ اینکه پس از جدایی او از نفت هرگز فرصت صحبت کردن در برنامههای فوتبالی استان خوزستان به وی داده نشده است تا او بتواند از خودش در برابر تصمیمات مدیریتی نفت آبادان دفاع کند.
این بخشهایی از گفتگوی سهراب است که به این موضوع و اصولا دوران کاری نه چندان موفقش در خوزستان میپردازد:
* به آبادان رفتم تا با همدلی کار بزرگی کنیم
خیلیها به من میگویند مشخص بود نفت میافتد؛ چرا رفتی و تیم را قبول کردی؟ من چون عاشق فوتبالم و با فوتبال زندگی میکنم، اعتقاد دارم میشود در لحظات خیلی سخت و کم امید، با همدلی و صداقت کارهای بزرگ کرد. با این دیدگاه بود که رفتم و صنعت نفت را قبول کردم. این تیم حیف است واقعا. آبادان مردمی دوست داشتنی دارد و من جز احترام از آنها چیزی ندیدهام.
* حقتان را میخورند و کنارتان میگذارند
در همان زمان کوتاه، خیلیها منتقد بودند و قضاوت میکردند. جالب است من اینجا بگویم که جدیدا حق شما را به یک نوعی می خورند و کنارتان می گذارند و متاسفانه در خوزستان – حداقل برای ۲ بار در این ۳ سال اخیر – رسانه ها حتی این اجازه را به من ندادند که یک گزارش ۲۰ دقیقه ای درباره زمان حضورم در صنعت نفت بدهم. نمیدانم که این کارها را با برنامه کردند یا بدون برنامه.
* هیچ مربیای جرات نداشت آن تیم را بگیرد
هواداران آبادان بدانند من تیمی را گرفتم که هیچ مربیای جرات نداشت در آن زمان قبول کند. چرا؟ چون اتفاق بی سابقهای در آنجا افتاده بود. من در تمام دوران فوتبالم ندیدهام که یک تیم ته جدول باشد و ۷۰ روز خالی در نیم فصل داشته باشد (به خاطر جام ملتهای آسیا) ولی به جای تقویت و بازسازی خودش، کل ۷۰ روز را بدون مربی و بدون تمرین بگذراند. این فاجعه است.
* مدیریت گفت شما باید بروی و آقای کمالوند بیاید
وقتی من رسیدم، ۱۰ روز بعد با استقلال در آزادی داشتیم و تیم کلا سه، چهار روز تمرین کرد. ۶ بازی سرمربی نفت بودم که ۴ تا بیرون از خانه بود. چطور می شود در چنین شرایطی انتظار برد داشته باشید؟ من اولین چیزی که برایم مهم بود به تیمی که یک سال و نیم ته جدول بود انتقال بدهم، این بود که یک ذهنیتی از نظر روانی و شخصیتی بدهم که حتی در شرایط سخت، برای بردن تلاش کنند. چنین مجموعه ای خود به خود به هم ریخته است و باید شما به آن نظم بدهید و با بازیکنان ارتباط – از نوع درستش – برقرار کنید. فیلم بازی های صنعت نفت موجود است. بازی به بازی تیم ما داشت تیم تر می شد. نمونه اش دو بازی آخرمان یکی با گل گهر در سیرجان و بعد با ملوان در انزلی. می توانند نگاه کنند که در آن دو بازی شکل تیمی نفت آبادان به نسبت روز اولی که ما به تیم آمدیم چقدر تغییر کرده بود. اما بعد از آن مدیریت گفت شما باید بروی و آقای کمالوند بیاید.
* هیچوقت دیگران را متهم نمیکنم
من نوع رفتارم را دوست دارم و حتی اگر همه بخواهند دروغ بگویند و دیگران را متهم کنند، به من هیچ لذتی نمی دهد. من چنین کاری نمی کنم. این ها را میگویم که هواداران آگاه باشند. از روزی که من آمدم، همه مصاحبه های ما موجود است. وقتی آمدم، در هیچ مصاحبه ای آقای ویسی را مقصر ندانستم. اتفاقا حرفم موجود است که گفتم هر مربی و تیم بزرگی ممکن است دچار بحران شود. نفت هم به هر دلیلی درگیر بحران شده و انتهای جدول است. الان که من اینجا هستم به این دلیل است که شرایط را درست کنم. اگر درست بود که خب مربی می ماند. هرچند که من اعتقاد دارم نفت آبادان می توانست مثل استقلال خوزستان سرمربی را نگه دارد و در نیم فصل تیمش را تقویت کند. این هم یک گزینه خیلی خوب بود.
* اگر نفرات قبلی را مقصر جلوه میدادم، انتظارات پایین میآمد
با این حال من به هیچ عنوان بهانه نیاوردم، باخت یا ناکامی را گردن کسی نینداختم، گفتم من اینجا هستم پس خودم هم در اینکه تیم انتهای جدول است سهیم هستم. یعنی با چنین تفکری آمدم. هرچند که متاسفانه الان شاید هواداران ما عادت کرده اند به شنیدن حرف هایی که دور از منطق است. یعنی اگر من روز اول می آمدم، مدام قبلیها را مقصر جلوه می دادم، می گفتم این تیم کارش تمام است و اینجا یک خرابه است و می گفتم نیاز به معجزه داریم؛ آن وقت انتظارات پایین می آمد و آن ۶ بازی اگر هر کدام را ۵-۰ هم می باختم، می گفتند بنده خدا از قبل گفته بود. ولی من میخواهم در فوتبالی که ذهنیتش این شکلی است، با صداقت با طرف مقابلم صحبت کنم و این شاید یک ایراد است. امیدوارم مردم بهتر درک کنند که چه کسی دارد با آنها اصولی و درست رفتار میکند.
* کمالوند ۹ هفته میگفت اگر بمانیم معجزه است
مثلا آقای کمالوند، در حالی ۹ بازی تا پایان فصل مانده بود و فقط ۳ امتیاز با استقلال خوزستان اختلاف داشت، از لحظه اول گفت این تیم احتمالا میافتد، اگر بماند معجزه است، ما هیچی نداریم. یعنی فقط گردن قبلیها انداخت و اگر هم برد کار خدا بوده. مگر میشود چنین چیزی؟ اتفاقا اولین جملهای که یک مربی در لحظههای سخت میگوید، باید این باشد که بگوید ما امید داریم و میجنگیم و باید بمانیم. سال قبلش آقای ویسی در ۴ هفته مانده به پایان نیامد بگوید که این تیم افتاده.
* اشتباهم این بود که نق نزدم
من موقعی که با استقلال بازی کردم، آن تیم فقط یک بازی حذفی مقابل استقلال ملاثانی کرده بود که آن هم ۴،۵ بازیکن اصلی نبودند. یعنی من در رختکن زنگ زدم به یکی از اعضای سازمان لیگ که اجازه بدهد دوتا از بچه های زیر ۲۳ سال روی نیمکت بنشینند. ولی هیچ وقت نق نزدم. هیچ وقت گردن قبلی ها و بعدی ها نینداختم که بخواهم به هوادار دروغ بگویم. اما متاسفانه باید بگویم که شاید همین بزرگترین اشتباه من است. دارم پیش خودم فکر می کنم که آیا این اصول درستم را کنار بگذارم و همرنگ مربیان دیگر بشوم؟
* از من سوءاستفاده شد
اگر من مثل آقای کمالوند نیامدم بگویم ماندن صنعت نفت در لیگ معجزه است و تیم ۲ ماه اصلا تمرین نداشته، این را نگذارند به حساب اینکه من درکی از شرایط نداشتم. درک داشتم ولی اصولش این است که اتفاقا در شرایط سخت، شما با روحیه صحبت کنید. فکر می کنم از من سوء استفاده شد و بعد از ۶ بازی بسیار سخت، خیلی راحت گفتند برو. روزی که کسی جرات نمی کرد تیم را قبول کند من قبول کردم ولی حمایت نکردند که ادامه بدهیم.
* بهترین رفتارها را از هواداران و بدترین رفتارها را از مدیریت دیدم
بهترین و زیباترین رفتارها را من از آبادانی های عزیز در آن یک ماه دیدم. اصلا ماجرای حمله با قمه به ماشینم یا بازی دومی که باختیم، آنها را اصلا نمیبینم. حتی آنها که این کار را کردند می بخشم. مشکلی نیست. همه انسانیم، همه اشتباه می کنیم، ولی واقعا در این دو، سه ساله بدترین رفتارها در بخش مدیریت با من شد.
* اگر انتقاد میکنیم، دلیل بر دشمنی نیست
البته این را هم اضافه کنم. آقای کمالوند دو سال پیش سرمربی نفت مسجدسلیمان هم بودند. ایشان مربی خوبی از نظر فنی است و قابل احترام است. ولی وقتی از کسی انتقاد می کنیم و نظرمان را میگوییم، دلیل بر این نیست که با او دشمن هستیم. چه سرمربی تیم ملی باشد، چه مربی باشگاهی و چه بازیکن. امیدوارم این جا بیفتد.