مشکل همسران معدنکاران درگذشته معدنجوی طبس ریشهاش عمیقتر است. گره جدیدی در زندگی این زنان ایجاد شده که روی دلشان سنگینی میکرد. باب درددل را باز کردند و از مشکلات حقوقی سرپرستیشان گفتند. «هر شیفتی که میرفتیم ۶ ساعته بود. ۶ ساعت کار و ۶ ساعت بعدی استراحت بود؛ اما ۶ ساعت استراحت را نمیشد […]
مشکل همسران معدنکاران درگذشته معدنجوی طبس ریشهاش عمیقتر است. گره جدیدی در زندگی این زنان ایجاد شده که روی دلشان سنگینی میکرد. باب درددل را باز کردند و از مشکلات حقوقی سرپرستیشان گفتند.
«هر شیفتی که میرفتیم ۶ ساعته بود. ۶ ساعت کار و ۶ ساعت بعدی استراحت بود؛ اما ۶ ساعت استراحت را نمیشد که کاری کرد. انگار که در فرار بودیم. با فرار و عجله غذا میخوردیم. با عجله حمام میرفتیم. نهایتاً میتوانستیم یک ساعت بخوابیم تا خودمان را به شیفت بعدی برسانیم. بعد از آن حادثه و انفجار، خیلی از کارگرها برای تسویه آمدند. خیلیها از ترس جانشان کار را نیمهکاره رها کردند و پیمانکار برایشان غیبت رد کرد. به ما قول حقوق بیشتر دادند که سرکار برویم. با این وضعیت و خطری که برایمان دارد، اگر حقوق را بیشتر نکنند، به معدن برنمیگردم. البته بعد از حادثه وضعیتمان بهتر شد. مثلاً آب حمامهای خوابگاه را درست کردند. به ما ماسک دادند. اما خب ماسکهایمان یکبار مصرفاند. خیلی از بچههایی که فوت شدند، دوستانم بودند. از روستای خودمان ۴ برادر از یک خانواده فوت شدند و یک خانواده دیگر هم ۲ برادر از دست داد.»
با اینکه جوان ۳۰ و چندسالهای بود، اما دهن که باز میکرد و حرف که میزد، دندانهای پوسیده و سیاهش مشخص بود. این روزها حتی کارمند دولت هم به سختی میتواند دندانهایش را درمان کند، چه برسد به کارگر معدنی که ۱۳ میلیون حقوق میگیرد و تمام دندانهایش هم پوسیده باشد. شاید من هم اگر کیلومترها دور از خانه و خانوادهام، در معدن زغالسنگ جان میکندم، وقت دندانپزشکی پیدا نمیکردم. با ما خبرنگاران سوار ون شده بود تا او را به طبس برسانیم. حراست معدنجوی طبس، انگار که مجرم و اسیر گرفته بود. با موتور تا دم ورودی خوابگاه دنبالمان کرد و نگذاشت که وارد محوطه معدن شویم. نزدیک به اتاقک حراست خوابگاه، این جوان داد زد: «تا طبس میروید؟» و تمام ما خبرنگاران از خداخواسته، انگار که قاصدی از سوی آسمان به ما نازل شده بود، نگه داشتیم تا او را تا طبس برسانیم و پای درد دلش بنشینیم. قبلش به حراست گفته بودیم ما را به یک لیوان آب یا یک استکان چای مهمان کند. بچهها سادهدل بودند. فکر میکردند اگر با حراست در آن مدتزمان کم رفاقت کنند؛ اجازه میدهد وارد محوطه معدن شوند. حرف میزدند و نگاهشان میکردم. میدانستم حراست چغرتر از این حرفهاست. مجوز کتبی از دادستانی هم بهانه بود. اصل پیچاندن خبرنگار و نرسیدنش به محوطه معدن بود که تقریباً با موفقیت انجام شد. ولی بههرحال، دیدیم که آنچه ارزان است جان کارگر بوده و معدن معدنجوی طبس کارش را از سرگرفته است.
ساعت ۲۱ روز ۳۱ شهریورماه وقتی که کارگران معدن معدنجوی طبس مشغول استخراج زغالسنگ بودند، بر اثر فشردگی گاز در پشت لایههای زغالسنگ، کارگاه استخراج در بلوک C منفجر میشود. شدت انفجار و فشار گاز متان و گازهای سمی هم بهحدی بود که گاز بهسرعت به بلوک B میرسد و کارگرانی که تقریباً ۲ کیلومتر از محل انفجار فاصله داشتند، دچار خفگی و گازگرفتگی میشوند. تعدادیشان در همان حین و پس از استنشاق گاز فوت کرده و عدهای هم مصدوم میشوند. این را از مهندسان فنی معدن، دو روز بعد از حادثه و هنگام بیرون آوردن پیکر فوتشدگان بلوک C شنیدم. چند روز پس از حادثه و بررسی کارشناسان، همین گفتهها توسط دبیر انجمن زغالسنگ کشور نیز تأیید شد.
حادثه معدن معدنجوی طبس و جانباختن ۵۳ نفر از هموطنانمان تقریباً بیسابقه بود. با وجود بالا بودن حوادث معدن در کشور و خصوصاً بالا بودن حوادث در معادن زغالسنگ، اما پیش از این حادثه تنها در سال ۹۶ و حادثه معدن یورت آزادشهر بود که معدن زغالسنگ، جان ۴۳ کارگر را گرفت. اینبار، اما در معدنجوی طبس تعداد جانباختگان بالاتر بود و همین تعداد بالای کشتهشدگان، توجه مسئولان را به ابعاد حادثه جلب کرد. حالا بیش از ۴۰ روز از حادثه معدنجوی طبس گذشته است. در این مدت مسئولان کشور و دستگاهها، تلاشهایی برای پی بردن به ابعاد فنی و ایمنی ماجرای معدنجوی طبس و تبعات اجتماعی آن داشتند.
برای یادبود چهلم درگذشت این کارگران رئیس مجلس، وزرای صمت، کار و راه و شهرسازی و معاون اجرایی رئیسجمهور همراه با تعدادی از خبرنگاران به طبس رفتند. در تمام این مدت ۴۰ روز دولت تلاش کرد تا از طریق رساندن بستهها و هزینههای کمکمعیشتی، کمکهزینه تحصیلی برای فرزندان جانباختگان، کمکهزینه برگزاری مجلس ختم، پرداخت هزینه بیمارستان حادثهدیدگان و ایجاد تسهیلات برای اعطای واحد مسکونی به خانوادههای کارگران کمک کند. دولت در مراسمی نمادین و در حاشیه یادبود چهلم درگذشتگان به ۳ تن از خانوادههای معدنکاران درگذشته یک واحد مسکونی اهدا کرد. وزارت راه و شهرسازی از ظرفیتهای خانهدار شدن برای این کارگران استفاده کرده بود. هیچکدام از کارگران خانه نداشتند. وزارت راه خانههایی در محل سکونت خانوادههای معدنکاران خریداری کرده و طبق گفتههای وزیر قرار است تا همین چند هفته آینده رفتهرفته به خانوادهها تحویل دهد. نیمی از هزینه خانه را دولت پرداخت کرده است و نیم دیگر را قرار است خانوادهها با تنفس سهساله، سالانه تقریبا با رقم ۱۰ میلیون تومان و بهصورت اقساط ماهانه به دولت پرداخت کنند.
دولت و مجلس: در کنار خانوادههای معدنکاران میمانیم
رئیس مجلس شورای اسلامی در مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت کارگران نیز به تلاش دولت برای رسیدگی به خانوادههای جانبختگان اشاره کرد و در میان مردم طبس نیز گفت که هرچند او نتوانسته بود در روزهای ابتدایی در میان خانوادههای حادثهدیده حضور پیدا کند، اما تمام دغدغه او و دولت رسیدگی و حضور در کنار خانوادهها بود. قالیباف در میان سخنانش، اما داغ خانوادههای کارگران را محترم شمرد و گفت: «هرگز نمیتوانیم جایگزین افراد از دست داده باشیم، اما تلاش میکنیم حداقل زحمتی جز آن مصیبت برای خانوادهها داغدار نباشد.»
بدون شک رسیدگی به وضعیت خانوادههای جانباختگان امر مهمی بود و دولت تمام تلاش خود را برای موفقیتآمیز بودن این ماموریت، انجام داده است. اما نکته مهمتر در این بین ایجاد امنیت و رعایت ایمنی معادن و ایمنی محیط بود. امری که امروز به دغدغه و نگرانی کارگران تبدیل شده است. رئیس مجلس شورای اسلامی در میان سخنانش به این نکته اشاره کرد که نباید محیط را برای کار کارگران ناامن کنیم. «اگر امنیت کاری لازم وجود ندارد، همیشه به علت نبود امکانات نیست. چرا حداقلهای ایمنی در معادن رعایت نمیشود؟ باید از چنین حوادثی درس بگیریم. کارفرمایان، کارگران و سیاستگذاران همگی باید درس بگیرند. باید پیشگیری کنیم.» فرزانه صادقمالواجردی، وزیر راه و شهرسازی نیز در مراسم یادبود چهلم درگذشتگان معدنجوی طبس به دغدغه دولت نسبت به خانواده جانباختگان اشاره کرد: «پیام ما این است که شما را درک میکنیم و در غمتان شریک هستیم. همانطور که در این ۴۰ روز شما را تنها نگذاشتیم و همانطور که جلسهای در هیئت دولت نبود که درباره معدنکاران طبس در آن صحبتی نشود، از این به بعد نیز در کنار شما هستیم.» احمد میدری، وزیر کار و رفاه اجتماعی در این بین، اما وعدهای به سایر معدنکاران داد و درمیان مردم گفت که «بودجهای در نظر گرفته شده تا معادنی که سه ماه به دلیل وضعیت ایمنی تعطیل میشوند حقوق کارگرانش پرداخت شود.» با وجود اینکه نقص ایمنی در حادثه معدنجو تایید شده است، اما وزیر کار و رفاه اجتماعی در آن مراسم توضیح نداد که چرا صاحب شرکت معدنجوی طبس همچنان آزاد است.
نگرانی همسران معدنکاران درگذشته از اخذ حضانت فرزندانشان
طبق گفته خانوادههای کارگران جانباخته به اکثر خانوادهها کمکهزینههای معیشتی پرداخت شده بود، اما با مبالغ مختلف. یک خانواده کارت هدیههای یک میلیونی تا یک میلیون و پانصد هزارتومانی گرفته بود و یک خانواده دیگر رقمهایی از این بالاتر. مسئولان استانی و کشوری تلاش کرده بودند در کنار خانوادهها باشند. همسر یکی از جانباختگان میگفت که از شبکه بهداشت روستایشان چند روز پس از حادثه رفته بودند که وضعیت روحیشان را ویزیت کنند. وزارت بهداشت گفته بود پس از حادثه وضعیت روحی خانوادهها و آسیبدیدگان ویزیت شده بود، اما آنچه که اتفاق افتاده بود، دید و بازدیدی از سوی خانه بهداشتهای روستا بود. مسئولان خانههای بهداشت به همسران معدنکاران گفته بودند در صورت بروز مشکل روحی برای خودشان یا فرزندان با خانه بهداشت تماس بگیرند. البته حضور مسئولان استانی و کشوری در میان خانوادهها قابل انکار نیست. بستههای معیشتی هم به خانوادهها رسیده بود. مستمریها پرداخت شده بود، اما آنقدر کم بوده که انگار قرار است روزهای بیشتری هشتشان گروی نهشان باشد. به یکی از خانوادهها با ۱۶ سال سابقه کار در معدن فقط ۸ میلیون و ۵۰۰ هزارتومان واریز کرده بودند، اما این تمام دغدغهشان نبود.
مشکل همسران معدنکاران درگذشته معدنجوی طبس ریشهاش عمیقتر است. گره جدیدی در زندگی این زنان ایجاد شده که روی دلشان سنگینی میکرد. باب درددل را باز کردند و از مشکلات حقوقی سرپرستیشان گفتند. خانواده تعدادی از معدنکاران به فکر گرفتن سرپرستی نوههای پسریشان افتادهاند. یکی از همسران این معدنکاران میگفت که پدربزرگ پدری، فرزندان یک معدنکار دیگر، نوهها را از عروسش گرفته است. پدرهمسر مرحومش هم درحال تلاش است تا پسر ۱۴ سالهاش را بگیرد و عموها هم جداگانه در تلاشند تا سرپرستی را از او بگیرند. حالا به جز دغدغه آب و نان و با سیلی صورت را سرخ کردن، باید اضطراب بیمادر بزرگ شدن پسرش را هم داشته باشد. میگفت که مسئولان استانی چیزی دستشان نیست. شما صدایمان را با مسئولانی برسانید که میتوانید مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنند. «پدربزرگهایی که اصلا نمیدانستند ما با چه سختی این بچهها را بزرگ کردیم، حالا بهخاطر پرداختیها، کمکهزینهها و دیه و مستمری میخواهند بچههایمان را بگیرند. به رفتوآمدم گیر میدهند. مگر آنها پسرم را بیشتر از خودم دوست دارند؟» از اهالی آزادشهر استان گلستان است. هم میترسید حرف بزند و هم حرفها و دردهای این ۴۰ روز گذشته، روی دلش سنگینی میکرد. مدام میگفت که نکند اوضاعش بدتر شود و دیگر برای کمک به سراغش نیایند. میگفت اگر قرار است کمکی به آنها داشته باشم، از این بنویسم که مشکل تعدادی از همسران معدنکاران، امروز قیومیت پدربزرگهای پدری است. حق هم داشتند. خیلی از مادران این کشور، پیش از این با موقعیت مشابه با آنها روبهرو شدهاند. مقاومت کردند و فرزندانشان را بهسختی بزرگ کردند. بسیاری از همسران شهدا نیز با این مشکل روبهرو بودند و سالهاست مادران زیادی چشمانتظار اصلاح این قانون هستند.
ورود خبرنگاران به محوطه معدن ممنوع!
با اینکه ۴۰ روز از حادثه معدن معدنجو گذشته بود، اما همچنان ترجیح این بود خبرنگاران در محوطه معدن حضور پیدا نکنند. قرار بود همراه با تعدادی دیگری از خبرنگاران برای دیدن محوطه معدن و گفتگو با معدنکاران معدنجو به منطقه معدن پروده طبس برویم و از معدن مکانیزه و معدنجو در آن منطقه بازدید کنیم. شورای اطلاعرسانی دولت رایزنی کرده بود و ممانعتی نداشتند. چند دقیقهای بود که از طبس خارج شده بودیم که با یکی از خبرنگاران حاضر در ون تماس گرفتند و گفتند شورای تامین اعلام کرده است که اگر قرار است از شهر خارج شوید، امنیتتان پای خودتان. با تعجب به همدیگر نگاه کردیم و تصمیم گرفتیم که با مسئولیت خودمان به سمت شرکت زغالسنگ پروده طبس برویم. چند دقیقهای در حراست منطقه معطل شدیم. بالاخره اجازه ورود دادند. در پرونده طبس چند شرکت استخراج فعال است و معدنجوی طبس یکی از معادن استخراج است. به تونل C معدنجو، محل انفجار که رسیدیم متوجه شدیم حراست معدنجو از چند متر عقبتر ما را دنبال کرده است. جلوی راهمان را گرفت. با شورای اطلاعرسانی و مشاور یکی از وزرا تماس گرفتیم. گفت باید آقای فرتوت اجازه ورودتان را بدهد. از داخل ون و با فاصله چند متری هم بهوضوح مشخص بود که کارگران به کار برگشتهاند و معدن دوباره درحال کار است. در همان حین چانهزنی دوتن از خبرنگاران آقا، یک ماشین وارد محوطه تونل شد. یکیشان را دو روز پس از حادثه وقتی که برای گزارش به آنجا آمده بودم، دیده بودم. مهندس فنی معدن بود. به آنها هم اجازه ورود ندادند. حراست گوشی به دست، آن سمت خط با کسی صحبت میکرد و با جملاتی حرفهایش را تاکید میکرد. «آهان، بله! دستور دادند. باشد!» قطع که کرد رو به ما گفت که برای حضور نیاز به مجوز کتبی دادستانی دارید.
بچهها به خیال خودشان فکر میکردند اگر با حراست در همان مدت زمان اندک رفیق شوند، اجازه ورودمان را میدهد. از او خواستند تا ما را در خوابگاه و محل استراحت کارگران، یک لیوان آب یا یک استکان چای مهمان کند. او هم برای دورشدنمان از محیط ازخداخواسته قبول کرد. میگفتند تازه چند روزی میشود که تنش از معدنکاران این معدن دور شده و حضور خبرنگار، تنشزاست. اما قصه این بود که ما نبینیم آنچه که ارزان است، جان کارگر است و معدن دوباره بدون ایمنی، درحال فعالیت است. انگار که اسیر اجنبی گرفته بود. دوباره سوار موتور شد و ما را تا حراست خوابگاه همراهی کرد.
البته او هم کارهای نبود. سال دیگر قرار بود بازنشسته شود و از حرف زدن واهمه داشت. نزدیک به اتاقک حراست خوابگاه، جوانی با ساک بزرگی در دستش داد زد: «تا طبس میروید؟» و تمام ما خبرنگاران ازخداخواسته، انگار که قاصدی از سوی آسمان به ما نازل شده بود نگه داشتیم تا او را تا طبس برسانیم و پای درد دلش بنشینیم. پیاده شدیم و سعی کردیم آرام با او گفتگو کنیم. حراست نزدیکمان شد و با لبخند ترسناکی رو به کارگر گفت: «البته که میدانید، این بنده خدا اگر چیزی بگوید؛ برایش بد تمام میشود!» به حال خودش رهایش کردیم. بچهها شروع کردند به چانهزنی که اجازه ورود بدهند. حراست خوابگاه و بلوک c هم دستدردست هم داده بودند که کارمان را نیمهتمام باقی بگذاریم.
بیشتر البته از بیکار شدن میترسیدند. درد نان، جان آدم را میگیرد. میگفتند گزارشی که بعدش معدن را ببندد و چند نفر را بیکار کند که برایمان چاره نیست. دلشان از همه پر بود. انگار که نقص ایمنی معدن، تقصیر خبرنگاران بود. ما هم به جای تمام کسانی که باید عذرخواهی میکردند و دلیل آزاد بودن پیمانکار و مدیرعامل را توضیح دهند، سر خم میکردیم و تایید میکردیم. میگفتند که خیلی از این جوانانی که کشته شدند، از بچهتهرانیها خیلی هم خوشتیپتر بودند، اما مشکل این است که بچه پولدار نبودند. مدام میپرسیدند: «حالا فلان مسئول آمد، مگر چه شد؟ شما برای چه آمدید؟ چرا قبلا به اینجا نیامده بودید؟ حالا که چندنفر فوتکردهاند مگر میشود کاری کرد؟»
منبع: فرهیختگان