با وجود اثبات ناکارآمدی دکترین بن گورین، اما استراتژی هفتم اکتبر هزینههای زیادی به اقتصاد سیاسی رژیم صهیونیستی وارد کرده است.
طوفان الاقصی مهر پایانی بر افسانه کارآمدی دکترین «بن گورین» در میان فرماندهان و استراتژیستهای نظامی رژیم صهیونیستی زد. پیش از هفتم اکتبر صهیونیستها با نگهداری از ارتشی کوچک و با استفاده از اصل غافلگیری سعی داشتند تا به دشمنان خود ضربه زده و اصطلاحاً آنها را تضعیف کنند. در این استراتژی، اسرائیل به دلیل عدم برخورداری از «عمق راهبردی» و داشتن «جغرافیای محدود» اساساً امکان شکست کامل دشمنان خود را ندارد و تنها میتواند آنها را عقب رانده و برای چند سالی در امنیت نسبی زیست کند. دیگر اصل مورد تاکید در دکترین «بن گورین» جنگ در خارج از محدوده شهرهای بزرگ فلسطین اشغالی و نبرد در خاک دشمن بوده است.
مجموعه عوامل فوق به رژیم اسرائیل کمک کرده بود تا بتواند بر ارتشهای کلاسیک کشورهای عربی چیره شده و حتی بخشی از خاک آنها را اشغال کند. با این حال مجموعه تحولات همچون اخراج ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، انتفاضههای اول- دوم و جنگ ۳۳ روزه نشان داد که مسیرهای دیگری برای به چالش کشیدن «بازدارندگی» رژیم صهیونیستی و ناامن سازی سرزمینهای اشغالی از سوی محور مقاومت وجود دارد. اکنون عملیات برق آسا و غافلگیر کننده طوفان الاقصی سبب ایجاد تجربهای جدید برای گروههای مقاومت جهت نفوذ به عمق سرزمینهای ۱۹۴۸ شده است. این تجربه جدید اساس کارآمدی دکترین «بن گورین» را زیرسوال برده و بستر لازم برای مطرح شدن سایر استراتژیهای نظامی در ارتش و اتاقهای فکر صهیونیستی را فراهم کرده است.
افسانه نابودی حماس
شکست امنیتی- نظامی اسرائیل از یک گروه مقاومت که در حصار نوار غزه زیست میکند سبب برهم خوردن دستگاه تحلیل مقامات رژیم برای تعریف مفهوم بازدارندگی در سرزمینهای اشغالی شده است. تجربه ۱۱ ماه اخیر نشان داده است که دیگر دکترین «بن گورین» توان بقا نداشته و باید با توجه به تحولات اخیر استراتژی جدیدی جهت مقابله با تهدیدات خارجی و در عین حال احیای موازنه در برابر محور مقاومت ایجاد شود.
در روزهای ابتدایی جنگ بود که نتانیاهو، گالانت و گانتس از استراتژی جدیدی رونمایی کردند که در آن نابودی کامل زیرساختهای سیاسی- نظامی جنبش حماس در غزه پیشبینی شده بود، اما واقعیتهای میدانی نشان داد که رژیم صهیونیستی نمیتواند جنبشی مردمیای را که ریشه در اندیشه و باور مردم غزه دارد به صورت کامل از بین ببرد. اخیراً شبکه خبری «سی. ان. ان» به انعکاس بازتاب این واقعیت پرداخت که عزالدین القسام موفق شده است تا با استفاده از ظرفیتهای مردمی برخی گردانهای رزمی خود را بازسازی و وارد چرخه عملیاتی کند. در چنین شرایطی سوال اساسی در میان سران رژیم آن است که برای مقابله با تهدید محور مقاومت، تل آویو باید چه سیاستی اتخاذ کنند؟
هزینه جنگ فرسایشی بر اقتصاد داخلی
مؤسسه مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی وابسته به دانشگاه تلآویو در جدیدترین گزارش خود به بررسی سناریوهای آینده اقتصاد اسرائیل با توجه به دو احتمال «تداوم وضع موجود» و «تشدید تنش در جبهه شمالی» پرداخته است. این نهاد پژوهشی معتقد است که در چشمانداز پیشروی ممکن است اقتصاد رژیم همچنان سویه منفی داشته باشد. به عنوان مثال در سناریوی «تداوم وضع موجود» رشد اقتصادی برای سال جاری میلادی قریب به یک درصد خواهد بود.
پیشبینی این وضعیت در سال ۲۰۲۵ نیز تکرار شده و میزان رشد اقتصادی رقمی کمتر از یک درصد خواهد بود. فرسایشی شدن روند جنگ موجب افزایش هزینههای امنیتی نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی تا میزان ۷۵ درصد شده است. واقعیت آن است که ارتش و ساختارهای دولتی رژیم صهیونیستی براساس دکترین «بن گورین» بازطراحی شده بودند و آمادگی هزینههای سرسام آور جنگ طولانی را نداشتند. شاید به همین دلیل دولت نتانیاهو دائماً به دنبال دریافت کمکهای مالی- اعتباری از آمریکا است تا از این طریق بتواند کسری بودجه ایجاد شده را جبران نماید.
سایه جنگ بر شهرهای بزرگ
رهبران بنیانگذار رژیم اشغالگر قدس با توجه به مهاجرپایه بودن جامعه صهیونیستی و میزان تاب آوری پایین آن بر این اعتقاد بودند که به هیچ وجه نباید دامنه جنگ به شهرهای بزرگ کشیده شده و مردم عادی درگیر نبردهای پایان اسرائیل شوند. با آنکه در جریان جنگهای قبلی حزب الله و جنبش حماس، شهرکنشینها از ترس حملات مقاومت مجبور به فرار به سمت پناهگاهها میشدند، اما در ۳۲۰ روز اخیر آنها وارد مرحله جدیدی شدند. طی ۱۱ ماه اخیر گروههای مقاومت لبنانی، یمنی و عراقی از سه جهت مختلف مناطق پرجمعیتی همچون تلآویو، حیفا، ایلات و الجلیل را هدف قرار دادند و زیست عادی در این مناطق را از بین بردند.
به عنوان مثال پس از حملات هدفمند مقاومت لبنان به شمال فلسطین اشغالی، قریب به ۱۰۰ هزار صهیونیست مجبور به ترک منطقه شده و از مرکز اسرائیل فرار کردند. همچنین حملات هدفمند موشکی- پهپادی مقاومت یمن سبب شده است تا بندر ایلات اشغالی از مسیر خدمات رسانی خارج شده و تبدیل به منطقهای جنگ زده شود. در شرایط فعلی ترس از حمله تلافیجویانه ایران ضمن مختل کردن زیست عادی در حیفا سبب شده تا کارخانهها، مخازن سوخت و مراکز تفریحی فعالیت خود را به حالت تعلیق دربیاورند.
بهره سخن
با وجود اثبات ناکارآمدی دکترین «بن گورین»، اما استراتژی «هفتم اکتبر» نیز هزینههای زیادی به اقتصاد سیاسی رژیم صهیونیستی وارد کرده و موجب فرار سرمایههای خارجی از فلسطین اشغالی شده است. همچنین جنگ فرسایشی در غزه و خیز نتانیاهو برای گسترش بحران در خاورمیانه سبب ایجاد انزوای رژیم صهیونیستی در میان افکار عمومی جامعه جهانی و دولتهای منطقه غرب آسیا شده است. علاوه بر این شهرک نشینان رژیم اسرائیل امنیت نداشته و هر لحظه باید آماده برخورد موشکها و پهپادهای مقاومت باشند.
تحلیل و درک چنین وضعیتی از سوی مقامات رژیم سبب شده است تا آنها خیلی زود لب به انتقاد از استراتژی نظامی نتانیاهو گشوده و آن را تهدیدی علیه روند توسعه سرزمینهای اشغالی ارزیابی کنند. در نگاه این کارشناسان اگر رژیم صهیونیستی وارد فرایند جنگ بیپایان با گروههای مقاومت شود به تدریج اعتبار اسرائیل در نقشههای کریدوری کاهش پیدا کرده و تلآویو دیگر شریک امنیتی مطمئنی برای دولتهای عربی منطقه نخواهد بود. به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی پیش از توسعه «پیمان آبراهام» و عادیسازی روابط با عربستان سعودی ابتدا باید به این سوال پاسخ دهد که چگونه میتواند جایگزین آمریکا شده و به شریک امنیتی کشورهای عربی مبدل گردد.
منبع: ایسنا