عصر ایران نوشت: مایا گودفلو، نویسنده، پژوهشگر و روزنامهنگار است که در نیویورکتایمز، گاردین، سیانان، نیواستیتسمن، الجزیره و ایندیپندنت مطلب مینویسد.
خانم گودفلو در نوشتههایش عموماً بر روابط بیننژادی، مرزبندی و سرمایهداری متمرکز است و درحالحاضر پیرامون این موضوعات در قالب پروژۀ تحقیقاتی با دانشگاه شفیلد همکاری میکند.
مایا بهویژه به سیاست «مرکزگرایی» و مظاهر مادیِ نژادپرستی توجه دارد. اولین کتاب او با عنوان «محیط متخاصم: چگونه مهاجران “بزطلیعه” شدند» در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و در فهرست آثار جایزۀ جالاک (جایزۀ ادبی در بریتانیا که فقط آثار نویسندگان رنگینپوست را میپذیرد) قرار گرفت.
گودفلو با تکیه بر تحقیقات مستند و مصاحبههای گسترده، تاریخچۀ سیاست مهاجرت و استدلالهای ضدمهاجرتی را تحلیل میکند و به چالش میکشد. او در این مقاله به تازهترین کتاب «تاد دیلِی» با عنوان «آیندۀ انکار» (حول بحران آبوهوایی) پرداخته و دراینباره با نویسنده گفتوگو کرده است.
شایان ذکر است که مقالات ترجمهشده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
ترجمه: تاد دیلِی ، فیلسوف، دینپژوه و نظریهپرداز انتقادیِ میانرشتهای است. او تألیفات متعددی دارد و در کتاب جدیدش«آیندۀ انکار» شرح میدهد که نقشۀ راهی برای برونرفت از «بحران آبوهوایی» وجود ندارد؛ بااینحال به راهکارهایی برای کاستن از وخامت اوضاع اشاره کرده است. دکتر دیلی میپرسد: «چرا همۀ ما بحران آبوهوایی را انکار میکنیم و اگر راهحلی وجود نداشته باشد چه میشود؟»
بحران آبوهوایی یا بحران اقلیمی (Climate crisis)، اصطلاحی است که گرمایش جهانی، تغییرات اقلیمی و پیامدهایشان را توصیف میکند. این مقوله آنقدر اهمیت دارد و رو به وخامت است که اصطلاح «اضطرار آبوهوایی» را در توصیف تهدیدات ناشی از گرمایش جهانی و مخاطرات آن برای بشر و زیستکره جایگزین کردهاند. شرایط آب و هوایی بحرانی است و کارشناسان به تمرکز همهجانبه بر این ساحت در راستای بهسازی تغییرات آبوهوایی تأکید میکنند.
آنچه اکنون شاهد آن هستیم، کاملاً با پیشبینیهای علمی مطابقت دارد و باید توجه داشت که این فجایع هر روز شدیدتر و وخیمتر میشوند. بحران آب و هوا مهمترین چالش بشریت است. زمین با گرمای بیسابقه، سیل، خشکسالی، آتشسوزی جنگلها و طوفانهای حارهای مواجه است. بحران اقلیمی هرساله ویرانیهای زیادی به بار میآورند و به بروز خسارتهای اقتصادی و اجتماعی میانجامند. غلظت گازهای گلخانهای روزبهروز در حال افزایش است و بهناچار باید منتظر رخدادهای شدید آب و هوایی در بیشتر مناطق جهان باشیم.
بحران آب و هوایی دشوارترین مسألۀ جهان امروز است و به فجایعی منجر خواهد شد که به نظر کارشناسان اقلیمشناسی، بخش عمده ای از سناریوی آن را آدمها با تولید گازهای گلخانهای رقم زدهاند. افزایش گازهای گلخانهای منجر به گرمشدن بیش از حد زمین شده و از زمان انقلاب صنعتی تاکنون بیوقفه روند صعودی داشته است.
همۀ ما در ایجاد این وضعیت دخیلیم. با اضافهکردن خیلی چیزها به زندگی، صرفاً خرید و مصرف نکردهایم، بلکه همزمان کاری معنادار انجام دادهایم. واقعیت آن است که با استفاده از هر محصول، میزان مراقبت و آگاهی جهانی خود را نشان میدهیم و در پروژهای جمعی و عظیم مشارکت میکنیم. ما به دلیل همین ولنگاریها و بیتفاوتیها، مقصر و مدیونِ مادر طبیعتیم. باید از خودمان بپرسیم که در قبال طبیعت چه کردهایم؟ آیا کاغذهای باطله را در سطل بازیافت مناسب گذاشتهایم؟ با بطریها، قوطیها و نایلونهایمان چه کردهایم؟ آیا ترجیحمان این بوده که به جای ماشین از دوچرخه یا وسایل نقلیۀ عمومی استفاده کنیم؟ آیا بهجای روشنکردن تهویۀ مطبوع، انتخابمان این بوده که پنجرهها را باز کنیم؟ آیا سعی کردهایم به میزان نیازمان مصرف کنیم تا از اینطریق به کاهش گرمایش هوا کمک کرده باشیم؟ آیا میدانیم که رفتار هر فرد در سرانۀ مصرف و تولید ناخالص داخلی مؤثر است؟»
سادهترین راه، انکار موضوع است. برای انحراف از ابعاد واقعیِ تهدید زیستمحیطی، خیلیها خودشان را به نادانی میزنند و اضطرار آب و هوایی را پدیدهای حاشیهای قلمداد میکنند که نیازی به بررسی ندارد. آنها معتقدند زندگی ادامه دارد و طبیعت به شیوهای انحصاری از ساحت خویش مراقبت میکند. برخی معتقدند که علم و فناوری میتواند نجاتبخش باشد. برخی راهحل را به بازار میسپارند و بر مالیات بیشتر از آلایندهها و سوخت اشاره دارند.
برخی نیز به اقدامات سیستمی و تغییر الگوی مصرف، راهکارهایی مثل بازیافت، مصرف کمتر و مسئولیت شخصی متوسل میشوند. گروهی هم خواهان بازگشت به تعادل طبیعی، بازگشت به زندگی معمولیتر، خاضعانهتر، قناعتپیشهتر و سنتیتر هستند.
دیلی توضیح میدهد که همۀ ما در قبال بحران آب و هوایی، چنین موضع آشفتهای داریم و هنوز به اجماع نرسیدهایم. جالب توجه است که منکران بحران آب و هوایی بزرگترین گروه هستند. او اوایل ماه ژوئن پس از انتشار کتاب جدیدش «آیندۀ انکار» گفته است: «منکرانِ محافظهکارِ بحران آبوهوایی تنها گروهی نیستند که با طرح موضوع مشکل دارند و استدلال میکند که انکار موضوع صرفاً به معنای انکار شواهد نیست، بلکه انکار نقش ما در بحران آبوهوایی نیز محسوب میشود. ظاهراً قرار بر این است که خود را با راهکارهایی همچون «تعدیل کربن(یا آفست کربن به معنای کاهش انتشار گازهای گلخانهای)، خودروهای هیبریدی، خریدهای محلی، بازیافت و …» تبرئه کنیم و اینگونه فقط تعداد بیشتری از ما درگیر خواهیم شد.»
چنین استدلالی تازگی ندارد. نویسندگان متعددی اشاره کردهاند که «سرمایهداری سبز» (که از منکران راستگرای بحران، مجزا است)، بزرگترین مانع برای رویارویی صحیح با مشکل است. جان کلام دیلی نیز همین است، منتها زاویۀ دید متفاوتی دارد. او برای توضیح مکانیسمهای دخیل در انکار بحران به تحلیلهای روانشناختی روی آورده است.
بهاینترتیب او وجود چشماندازی معین یا مشخصاً خوشبینانه برای مقابله با بحران آبوهوایی را رد میکند. فصلی از کتاب که تاریخ زمین را از منظر افزایش و کاهش دیاکسیدکربن شرح داده، اُسوقُسدار و سلیس است. با بیانی شیوا و صریح دربارۀ واقعیتهای بحران و سمتوسوی آن حرف میزند. او در گپوگفتمان هم به همین سیاق حضور دارد. بسیارصمیمی، صریح و بیپروا است و به نظر نمیرسد مأیوس شده باشد. تحقیقات او را به نتایج آگاهانهای سوق داده که میتواند عدم قطعیتها و پیچیدگیهای اقتضایی را بهوضوح دریابد. او از پاسخ به «چگونگی حل بحران» امتناع میورزد و فکر میکنم همین امتناع از پاسخگویی نیز به نوبۀ خود در حکم «انکار» باشد.
به ما میگویند دوران انکار گذشته است، با این حال، انتشار گازهای گلخانه ای همچنان در حال افزایش است. رهبران جهان با انواع تحلیلها، خدعهها و پیمانها، افکار عمومی را از خشونت عظیم اقلیمی منحرف میکنند. این در حالی است که بیشترین صدماتِ چنین وضعیتی را اقشار آسیبپذیر متحمل میشوند. تاد دیلی در آیندۀ انکار از ایدئولوژیهای تغییرات آب و هوایی، جدیدترین اقلیمشناسی، شاخههای انتقال انرژی، نظریۀ انتقادی، تاریخ اقلیمی زمین و روند خشونت در مرزها سخن میگوید تا به مهمترین پرسش بپردازد: «چرا به هدر دادن این زمان کوتاه ادامه میدهیم؟»
شواهد گویای آن هستند که جامعه توان سازگاری و اجماع برای حل مشکلات کلان را ندارد. دیلی مثالهایی در اینباره ارائه داده است: «در نزدیکی پورتلند، شبهنظامیان را میبینیم که ناتوان از پذیرش گرمشدن جهان با شکار آتشافروزانِ خیالیِ جناح چپ به آتشسوزی جنگلی پاسخ دادهاند …. اروپا تورهایی در دریای اژه برپا کرده تا مهاجرانی را که از خشکسالی و جنگ فرار میکنند، دستگیر کند …. حملات هواپیماهای بدون سرنشین به افرادی که در امتداد خط خشکی زندگی میکردند، اصابت کرده است …. همۀ اینها بر وخامت بحران میافزایند.»
آیا سرمایهداران هرگز داوطلبانه از صدها تریلیون دلار سودِ ناشی از سوختهای فسیلی دست میکشند؟ هرگز! مگر اینکه مجبور به این کار شوند و درغیراینصورت چه کسی فشار لازم را اعمال خواهد کرد؟
دیلی در پی چارچوبی برای فهم مقوله «انکار» از منظر فروید است. فروید شرح میدهد که افراد اصولاً افکار ناراحتکننده را نفی و سرکوب میکنند، ولی پسازمدتی افکار سرکوبشده بازمیگردند و از نو متجلی میشوند. واکنش مردم به واقعیت همیشه انکار یا پذیرش است و آدمیزاد عموماً خطای اخلاقی خود را انکار میکند. واکنش مردم به بحران آبوهوایی نیز اینگونه است و از دو حالت خارج نیست: انکار واقعیات علمی یا پذیرش واقعیت با توسل به «شبهراهحلها، حقهها و وعدههای دروغین» تا رهایی از تنگنای اخلاقی حاصل شود. او میگوید: «وضعیت بهنحوی است که انگار آمریکا و خیلی از کشورهای غربی، حزب سیاسی برای انکار بحرانهای آبوهوایی گماشتهاند.»
او در سایۀ ارزشهای «کلیسای تبشیری و بنیادگرای باپتیست» در لیتل راکِ آرکانزاس بالیده بود و تصور میکرد روزی وزیر خواهد شد، اما وقتی شروع به مطالعۀ الهیات و فلسفه کرد، بنیانهای فکریاش فرو ریخت. او دانشجوی نسل اول دانشکدۀ ادبیات بود، با کتابهای روانشناسی، ذهنیت جدیدی پیدا کرده بود و از پیشینۀ فکری و فرهنگیِ کلیسایی نیز برخوردار بود.
دیلی همۀ علایق و سرمایههای فکریاش یعنی روانشناسی، فلسفه و مذهب را به پای محیطزیست و بحران آبوهوایی ریخت.
او میگوید که یکی از انگیزههای نگارش «آیندۀ انکار»، مواجهه با مانیفست حزب کارگر بریتانیا در سال ۲۰۱۹ و طرح انتخاباتی “برنی سندرز” (نامزد دموکرات ایالات متحده) در سال ۲۰۲۰ برای تصدی مقام ریاستجمهوری بود که «عمدتاً ازسوی افرادی رد شد که احتمالاً خود را علمگرا میدانستند و حتی اگر پذیرفته میشد، بلندپروازانهترین طرح آبوهوایی بود» که این کشورها تابهحال با آن مواجه شده بودند. مأیوسشدن از این برنامهها و فقدان طرحی درخور، انگیزۀ اصلی نگارش کتاب است و فصلی به نام “لیبرالها چه میخواهند؟” را به خود اختصاص داده است. این فصل به شدت از لیبرالیسم انتقاد میکند و با این عبارت به پایان میرسد: «آنها برنامهای ندارند… اوضاع اصلاً خوب نیست».
چنین انکاری برای همۀ ما وسوسهکننده است و درواقع از بسیاری جهات هم برای عملکرد جهان ضروری است. دیلی مینویسد: «شما در مقام سرمایهدار نمیتوانید بپذیرید که چیزی قابلتحقق نباشد و همچنین نمیتوانید پایان سرمایهداری را تصور کنید. درنتیجه گزینههای بهغایت ملالآورتان شامل حضور در جلسات برای ممنوعسازی ترکیبات گازی جدید یا “اکوتروریسم” (اقدام خشونتبار هواداران محیطزیست درقبال سوءاستفاده و تخریب محیطزیست) است.
انکار فاجعه به روشهای شگفتانگیز دیگری نیز پدیدار خواهد شد که حتی خود نویسنده هم از آنها مصون نیست.» دیلی میگوید: «فرزند دوم من وقتی به دنیا آمد که درحال نگارش این کتاب بودم. “گاهیاوقات مردم از من سؤال میکنند: آیا به دنیا آوردن فرزند نیز نوعی انکار شرایط است؟ شاید! و آیا با نوشتن این کتاب میکوشم دستکم تا حدی به دیگران نشان دهم که آنچه در توانم بود انجام دادهام؟ شاید چنین باشد.»
او از حامیان پرشور جنبش آبوهوایی جوانان است، اما میداند زمان کمی برای توسل به این چیزها وجود دارد. دیلی میگوید: خیلی با این جور عواطف و انگیزهها آشنا هستم. خصوصاً وقتی به وضعیت ناامیدکنندۀ جهان مینگرم، تلاش جوانان را سراسر امیدبخشی میبینم؛ اما این قبیل کارزارها دور از واقعیت و صرفاً «فانتزیِ آرامشبخش»اند. تلاششان بر این باور استوار است که «آموزش و اشتیاق به کار را بدون برهمزدن قواعد بازارهای آزاد، با مقررات یا برنامهریزی مرکزی میتوان به ثمر رساند» و بر این موضوع دلالت دارد که «اگر سیاستِ نسلی جواب میدهد، دیگر نیازی نیست به سیاستِ طبقاتی بپردازیم.»
انکار بخشی از رفتار روزمرۀ ما است و دیلی مصادیق متعدد آن را برشمرده است. مثلاً میگوید نوجوانان بیپروا عمل میکنند، زیرا قواعد اخلاقی و هنجاری را انکار میکنند. بیماری که به پزشک مراجعه نمیکند، میخواهد بیماریاش را انکار کند و خیلیها زندگیهای آنچنانی دارند و ماشینهای گرانقیمت میخرند تا هستی ناخوشایندشان را انکار کنند؛ اما وقتی صحبت از آبوهوا می شود، تمرکز فراوانی روی«انکار» بهمثابۀ «باور آگاهانه» وجود دارد. دیلی میگوید: « طوری صحبت میکنیم انگار تابع اخلاق پروتستانی هستیم و بر این باوریم که با داشتن ایمان و نیات سودمند درقبال پرسشهای اساسی رستگار خواهیم شد.»
فشار برای حل بحران آبوهوا با باورمندکردن مردم و تأکید بر واقعی و خطرناکبودنِ بحران به نتیجه نخواهد رسید. دیلی میگوید: «بیشتر مردم واقعاً به اعتقاداتشان اهمیت نمیدهند. حتی تبشیریهایی که معتقدند پایان جهان در راه است، “هنوز در صندوقهای بازنشستگی سرمایهگذاری میکنند، زاد و ولد میکنند و دست به هر کاری میزنند تا آیندۀ مادیشان تأمین شود”.
حتی اگر همۀ کسانی که در استخراج سوختهای فسیلی دخیلند، دست از کار بکشند، شرکتهای جدید یکشبه تشکیل میشوند و با دولتها همکاری میکنند. تلاش برای تثبیت سود و مالکیت خصوصی، بیوقفه است. دیلی به همبستگی تنگاتنگ بین تولید ناخالص داخلی (بهویژه تولید ناخالص داخلی سرانه) و انتشار گازهای گلخانهای اشاره میکند و میگوید: «هرچه پول بیشتری داشته باشید، ثروتمندتر هستید و هر چه ثروتمندتر باشید، سبک زندگیتان لاجرم آلایندگی بیشتری دارد و احتمال انتشار گازهای گلخانهای را بیشتر میکند.» او از ما میخواهد به این واقعیت فکر کنیم که «هرگاه میشنویم اقتصاد خوب پیش میرود، بدان معناست که سوختهای فسیلی عالی عمل میکنند».
چه باید کرد؟ چه سمت و سویی بایدداشته باشیم؟ به نظر نمیرسد این تقدیر زیادهخواهانه، زمان زیادی باقی گذاشته باشد. او میگوید انکار برخی از مردم از اضطراب و ناتوانی لذت میبرند و در پی آن نیستند که راهکار یا نقشۀ راهی بجویند.
او میگوید باید روی اقدامات کاهنده تمرکز کنیم و گرچه طرفدار اصلاحطلبی نیست، اما میداند که بدون قدرتگرفتنِ حزب کارگر در بریتانیا یا دموکراتها در ایالات متحده، شانسی برای اقدام اقلیمی وجود ندارد. دیلی میگوید: «هرچند آنچه دموکراتها دراینخصوص ارائه میکنند، چندان قابلتوجه نیست ولی میتوان از «حکومت آبوهوای سرمایهداری» (اصطلاحی که او دراینباره به کار میبرد) در قالب توافق پاریس، COP و «تأمین مالی محدود» امتیازاتی دریافت کرد.» او با زندگی مصرفی و لذتگرایانه مخالف است و تذکر میدهد که نحوۀ مصرف و سبک زندگی، بهطورمستقیم بر میزان انتشار گازهای گلخانهای مؤثر است.
دیلی میگوید: «ما نمیتوانیم در برابر طوفان بایستیم چون بسیار پیشرونده است و نمیتوان بهتنهایی آن را متوقف کرد. حتی فکر نمیکنم فرد یا گروهی بتوان یافت که عاملیت زیادی برای اجماع دراینخصوص و متوقفکردن بحران داشته باشد … ما صرفاً مقهور منطق بازاریم و قیمتهای تجدیدپذیر بر ما حکومت میکنند.»
او فکر میکند تعدیل یا انطباق با شرایط، شانس بیشتری به ما بدهد و میگوید: «برخی راهکارهایی که درحالحاضر پیشنهاد میشوند (مثل تعدیل کربن) صرفاً راهکارهایی سودجویانهاند ولی ممکن است بعدها به طریقی مثلاً با جداسازی و ذخیرۀ کربن به دادمان برسند.» او میگوید همۀ ما میتوانیم با هر تخصصی که در اختیار داریم به یاریِ گروههای فعال محلی بیاییم و جوانانی را که زندگیشان وقف نجات زمین شده، تشویق کنیم.
دیلی استدلال میکند که با بدتر شدن اثرات بحران، نابرابری افزایش مییابد، قیمت مواد غذایی بالا میرود و هزینۀ امور انتظامی و راهداری نیز افزایش مییابد. احتمالاً رنگینپوستان، مهاجران و افراد بیخانمان، بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد، خاصه به این علت که وقتی مردم طوفانها و آتشسوزیها را میبینند، ممکن است کمتر به بحران آبوهوا اعتقاد داشته باشند. سیاستمداران هم به آشوب دامن میزنند و تقصیر را به گردن دیگران میاندازند.
راهی برای رستگاری شخصی وجود ندارد. “شما صرفاً با رانندگی برای تهیۀ مواد غذایی، دیاکسیدکربن منتشر میکنید که تا ۵۰۰ هزار سال دیگر در اتمسفر باقی میماند و گونههای تکاملنیافته را به زیر میکشد.” اگر در مقیاس معنادار راهی نتوان جُست چه میشود؟ باید از خودمان بپرسیم که «اگر راهحلی وجود نداشته باشد چه باید کرد؟»