تیم ملی در حالی با کره شمالی بازی دارد که اغلب کارشناسان معتقدند گلی که شاهرخ بیانی در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ وارد دروازه این تیم کرد، زیباترین گل ملی پوشان کشورمان در مصاف با کره شمالی بوده است. به بهانه همین ماجرا با آقا شاهرخ گپ زدیم: مهر ۱۳۶۹ و در مرحله گروهی بازیهای آسیایی […]
تیم ملی در حالی با کره شمالی بازی دارد که اغلب کارشناسان معتقدند گلی که شاهرخ بیانی در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ وارد دروازه این تیم کرد، زیباترین گل ملی پوشان کشورمان در مصاف با کره شمالی بوده است. به بهانه همین ماجرا با آقا شاهرخ گپ زدیم:
مهر ۱۳۶۹ و در مرحله گروهی بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن در حالی کره شمالی را با نتیجه ۲ بر یک شکست دادیم که گل دوم ایران در دقایق تلف شده توسط شما به ثمر رسید و خیلیها آن را زیباترین گل ایران به کره شمالی میدانند. از آن بازی و گلی که زدید برایمان بگویید
در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن تیم بسیار خوبی داشتیم و جدا از نفرات فیکس، فکر میکنم قویترین نیمکت تیم ملی در تمام سالهای گذشته هم متعلق به همان دوره بود. آنقدر ستاره داشتیم که در طول مسابقات اگر اشتباه نکنم فقط احمدرضا عابدزاده، محمد پنجعلی، من و فرشاد پیوس تعویض نشدیم. قبل از شروع مسابقات آقای پروین به عنوان سرمربی تیم به من گفته بود بازیکن آزاد هستم و میتوانم هر کجای زمین که خواستم، بروم. گلی که شما گفتید را هم کاملاً به خاطر دارم. علی آقا بین دو نیمه تاکید کرده بود تحت هر شرایطی باید کره شمالی را ببریم و مسابقه در حالی به دقیقه ۹۱ رسیده بود که یک بر یک مساوی بودیم. یادم میآید احمدرضا توپ را به زمین کره انداخت، مجید نامجو مطلق نیز آن را استپ کرد و به من رساند. بیرون محوطه جریمه بودم و پیش خودم گفتم: شوت میزنم. یا گل میشود یا اینکه حداقل چیزی حدود یک دقیقه از وقت تلف خواهد شد و حریف نمیتواند به سمت دروازه ما حمله کند. من جزو کسانی بودم که در پایان جلسات تمرینی تیم ملی به صورت اختصاصی شوت کار میکردم و این شیوه را بلد بودم به همین خاطر زدم و خوشبختانه به گل پیروزی ایران تبدیل شد. البته نباید از خودم تعریف کنم ولی فکر میکنم زیباترین گل تاریخ ایران به کره شمالی بوده است. اتفاقا علی پروین هم پس از پایان مسابقه در داخل رختکن به من گفت: دقیقاً همین را از تو میخواستم.
بازی آتی تیم ملی مقابل کره شمالی را چطور میبینید؟
اگر بچهها مثل مسابقه با قطر باشند، میتوانیم کره شمالی را هم ببریم البته خط هافبک باید مهاجمان ما را خوب تغذیه کند. ما آزمون و طارمی را داریم که تمام کنندههای خوبی هستند. علاوه بر آنها، بازیکنانی مانند: قایدی و محبی هم از کنارهها میتوانند به خوبی مردان خط حمله را تغذیه کنند. دقیقاً مانند تیم ملی دهه ۶۰ که خط هافبک خیلی خوبی داشت و مهاجمان ارزشمندی همچون: ناصر محمدخانی، حمید علیدوستی و عبدالعلی چنگیز را تغذیه میکرد.
حالا که اسم از حمید علیدوستی آوردید و با توجه به اینکه میدانیم رابطه خیلی خوبی با او داشتید، میخواهیم این سوال را بپرسیم که چطور از رفاقت خودتان برای استقلالی کردن این بازیکن بزرگ استفاده نکردید؟
اتفاقا همین کار را هم کردم. بعد از جام ملتهای ۱۹۸۴ سنگاپور با حمید علیدوستی صحبت کردم و قضیه را تا حد زیادی تمام کرده بودم. ما خیلی رفیق هستیم و یادم نمیرود حمید میگفت: “شاهرخ! تو اگر هافبک من باشی، آقای گل میشوم”
همانطور که گفتم، تا حد زیادی قضیه تمام شده بود ولی مرحوم منصور پورحیدری نظر دیگری داشت و به همین خاطر دیگر ماجرا را دنبال نکردم.
چه نظری؟
منصورخان میگفت سن حمید علیدوستی برای اینکه استقلال او را جذب کند، یک مقدار بالاست و ما بازیکنی را میخواهیم که حداقل ۱۰ سال استقلال را بیمه کند. مرحوم پورحیدری به لحاظ فنی کاملاً حمید را قبول داشت ولی تنها عاملی که در آن مقطع موجب شد برای جذب علیدوستی دچار تردید شود، سن این بازیکن بود. نگرش پورحیدری دقیقاً مانند همان تفکری بود که موجب شد امثال من، شاهین، رضا احدی، رضا نعلچگر، اصغر حاجیلو، صادق ورمزیار و… از نوجوانی به استقلال بیایند و هر کدام بالغ بر یک دهه پیراهن این تیم را بر تن کنند. این تفکر در آن مقطع جواب خیلی خوبی به استقلال داد ولی معتقدم اگر منصورخان خدابیامرز در سال ۶۳ که پیشنهاد حضور حمید علیدوستی را دادم، تجربه بیشتری در امر مربیگری داشت، قطعاً چنین مهره ارزشمندی را آبی پوش میکرد.
این نکته را هم یادمان نرود که استقلال در آن زمان اگرچه امکاناتش به مراتب کمتر بود ولی با کارشناسی فوق العاده دقیقتری بازیکن میگرفت. حالا فوتبالیستی مثل حمید علیدوستی که در دوره خود فوق العاده بود، از دستمان در رفت ولی مهرههای بسیار زیادی را جذب کردیم که به واسطه همان بحث کارشناسی، سالها برای استقلال فوتبال بازی کردند و در نهایت موجب شدند تا این تیم قهرمان آسیا شود. متاسفانه الان گاهی اوقات میبینیم که برای استقلال بدون کارشناسی بازیکن میخرند. قضیه صرفاً ربطی به امور فنی هم ندارد چون مرحوم پورحیدری خیلی روی اصول اخلاقی نیز تاکید داشتند. ناصرخان حجازی هم همین طور بود. آن همه ستاره در استقلال داشتیم ولی یک نفر روی حرف پورحیدری حرف نمیزد. یک نفر اجازه جواب دادن به ناصرخان حجازی را به خود نمیداد. خودم از سال ۵۶ شاگرد پورحیدری بودم و در عرصه مربیگری هم با ایشان کار کردم اما حتی یک مرتبه با این مرد دچار مشکل نشدم چون همواره حرمتش را به عنوان مربی و بزرگتر نگه داشتم. در رابطه با ناصرخان حجازی هم دقیقاً همین شیوه را جلو میبردم.
و به عنوان سوال آخر، استقلال در این فصل موفق میشود؟
ببین، بازیکنان خوبی داریم ولی بچهها از نظر روحی خالی کردهاند و اعتماد به نفس آنها کاهش یافته است. من به لحاظ فنی شناخت چندانی از سرمربی استقلال ندارم ولی قاطعانه معتقدم بازیکنان بسیار خوبی داریم که میتوانند این تیم را دوباره به روزهای خوب برسانند.