مسیحا سام‌نژاد | زیرنویس، کاپیتان تیم ملی نرسیده به آرزو‌های بزرگش بادبان‌های رسیدن به ساحل آسایش را بالا داده و می‌رود تا در ۳۲ سالگی در گوشه‌ای دنج در کنار لاله‌ها روزگار سر کند. انتقال‌های بزرگی که در مورد علی جهانبخش پیش‌بینی می‌شد، به سرانجامی نرسید تا رابین فن پرسی با یک بغل ارکیده به […]

مسیحا سام‌نژاد | زیرنویس، کاپیتان تیم ملی نرسیده به آرزو‌های بزرگش بادبان‌های رسیدن به ساحل آسایش را بالا داده و می‌رود تا در ۳۲ سالگی در گوشه‌ای دنج در کنار لاله‌ها روزگار سر کند. انتقال‌های بزرگی که در مورد علی جهانبخش پیش‌بینی می‌شد، به سرانجامی نرسید تا رابین فن پرسی با یک بغل ارکیده به استقبالش در اردوگاه هیرنفین برود.

آنجا در هیرنفین، شهر کوچکِ همیشه سرد و بارانی، فن پرسی به استقبال مردی آمده بود که در هر مژه، هر پلک‌زدن از میشی چشمانش ستاره می‌بارید. مردی که روزگاری وعده داده بود تا لیورپول خواهد رفت و روی جلد ورلد ساکر تیک‌آف خواهد کشید. آسمان بخت او، اما آنچنان هم ستاره‌باران نبود و این‌گونه شد که نگاهش را از سرزمین آسیاب‌های بادی و آبی برنداشت و در هم‌زیستی ابدی با لاله‌های وحشی این بار پیراهن تیم بی‌افتخار و بی‌سرانجام را بر تن خویش پرو کرد؛ تیمی با ۱۰۴ سال قدمت که هنوز که هنوز است، در حسرت یک جشن کوچک در ورزش‌خانه نُقلی آبه لنسترا مانده است.

نه اینتر، نه تورینو، نه بشیکتاش و نه حتی پرسپولیس. کاپیتان یوز‌ها برای آنکه تاریکی بیش از پیش سراغ آسمان بختش را نگیرد، در سرزمین آسیاب‌های بادی ماند و از فاینورد به هیرنفین کوچ کرد. درست ۱۲۸ کیلومتر، کمتر از فاصله قوچان تا مشهد!

کاپیتان شمالی ایران حالا خسته از سال‌ها جنگیدن برای آرزو‌های بربادرفته، به تیمی می‌رود که بتواند با آن زانو‌های خسته باز هم در میدان جولان دهد و در میان هم‌بازیانش، یک نیمکت‌نشین همیشگی نباشد.

برای علی جهان، جهان حضور در بندر لیورپول کمی تا قسمتی دود شده و به هوا رفته و تنها هیجان باقی‌مانده البته شاید پیوستن به پرسپولیس در فصل‌های پایانی باشد؛ فصل‌هایی که شاید دیگر نشانی و نمایی از آن بازیکن آرپیچی‌زن و دریبل‌زن باقی نمانده باشد.

آیا به‌راستی پرسپولیس در سال‌های بعد این ستاره کم‌سوشده را با ۳۴ سال سن (احتمالی) باز روی چشم خواهد گمارد و برایش فرش قرمز پهن خواهد کرد؟ آیا در فصل گل‌های نی، باز هم از پسر شمالی ایران در پایتخت با طاق‌نصرت و اسپند و عود استقبال خواهد شد یا او در کنار لاله‌های رنگارنگ سرزمین ونگوگ، کفش‌ها را خواهد آویخت!

شهر آرا