کارلوس کیروش بزرگترین نامی بود که به فوتبال ما آمده و طی ۸ سال تاثیرات بسیاری روی فوتبال ما گذاشت. دست راست الکس فرگوسن در یونایتد و سرمربی رئال مادرید و پرتغال آنقدر کارنامه بزرگی داشت که همه از او توقع معجزه داشته باشند. کیروش در فوتبال ما منشا تاثیرات بسیار بود؛ از نسلسازی تا […]
کارلوس کیروش بزرگترین نامی بود که به فوتبال ما آمده و طی ۸ سال تاثیرات بسیاری روی فوتبال ما گذاشت. دست راست الکس فرگوسن در یونایتد و سرمربی رئال مادرید و پرتغال آنقدر کارنامه بزرگی داشت که همه از او توقع معجزه داشته باشند.
کیروش در فوتبال ما منشا تاثیرات بسیار بود؛ از نسلسازی تا برخورد با بینظمیها و از توجه به لژیونرها تا بیتوجهی به لیگ برتر. کیروش وقتی به کلمبیا رفت باز اخبارش در ایران دنبال میشد و حالا هم که از تیم ملی قطر برکنار شده کم نیستند کسانی که روش او در مدیریت را زیر سوال میبرند. اما شکی نیست که برای هر اتفاقی ریشهای وجود دارد.
کیروش از ابتدای دهه ۹۰ میلادی در بالاترین سطح فوتبال دنیا کار کرده و تقریبا هرگز تا قبل ایران از او رفتاری خلاف عرف ندیده بودیم. او در سالهای اول حضور در ایران هم کاملا در محدوده خودش حرکت میکرد پس چه شد که ناگهان از رئیس فدراسیون و وزیر ورزش هم عبور کرد؟
حقیقت این است که شرایط از آدمها دیکتاتور میسازد. آدمهایی که میخواهند در کار خود موفق باشند وقتی میبینند دیگران کار خود را انجام نمیدهند، پس خودشان آستین بالا میزنند و وارد گود میشوند تا اجازه ندهند این دیگران، به موفقیت آنها و اهداف آنها ضربه بزنند!
حرفهای اشکان دژاگه در مصاحبه اخیرش بهترین سند برای این ادعاست. در فوتبال دنیا سرمربی و کاپیتان و بزرگترهای تیم نقشی فراتر از وظیفه رسمی و سازمانی خود دارند. کاپیتان هم یک بازیکن است میتواند روی نیمکت بنشیند اما برای مسائل بیرونی تیم کاپیتان یک وزنه روحی است. سرمربی هم تنها برای تمرین دادن، انتخاب نفرات، تاکتیک و سیستم و تعویض استخدام نمیشود؛ او میآید تا تفکری را در رگ و پی فوتبال بکارد و مراقب باشد تا این نهال رشد کند؛ او معلم و مسئول تیم و بازیکنان است.
چطور میشود کارلوس کیروش با حضور در بالاترین سطح فوتبال از بدیهیترین وظایف یک سرمربی اطلاعی نداشته باشد؟ کارلوسی که ما بعد از جام جهانی ۲۰۱۴ دیدیم در عزل و نصبهای فدراسیون دخالت میکرد، چرا تا قبل از این جام جهانی مهمترین وظیفهاش را انجام نداد؟
اشکان دژاگه در آن سه بازی معروف آخر مقدماتی برای رسیدن به جام جهانی ۲۰۱۴ مصدوم بود. او به قول خودش هرگز در این باره صحبت نکرده و حالا افشا کرد که از پاداش همیشگی و سنتی جا مانده و حواله خودرو در آن دوره به او داده نشده است!
اشتباه نکنید؛ بازیکنی در سطح دژاگه که در بوندسلیگا و لیگ برتر بازی کرده نیازی به یک اتومبیل ندارد؛ او در خانه نمایشگاه ماشین دارد! بحث بر سر عدالت و روحیه تیمی است. اشکان عضو تیمی بوده که یک افتخار را رقم زده و هنگام بازی برای همان تیم مصدوم شده پس چرا نباید نامش کنار بقیه قرار بگیرد؟ اصلا پس از این رفتار او دیگر میتواند همان مهره مفید باشد؟ بقیه چطور که میبینند با ستاره این رفتار شده و وای بهحال آنها…. اشکان در این مصاحبه از انتظارش از کارلوس و بزرگترهای تیم حرف زد که انتظاری کاملا بهجا و منطقی است. یک بازیکن نباید به خود اجازه دهد در هر سطح از شهرت و کیفیت، در اموری که به او مربوط نیست دخالت کند.
تیم ملی بعد از پیروزی انقلاب اولین بار به جام جهانی ۹۸ رفت. در استرالیا جواز صعود گرفت و در مسیر بازگشت در دبی ایرانیان مقیم امارات هدایای بسیاری به تیم دادند. احمدرضا عابدزاده کاپیتان آن تیم بود و برای سه بازیکنی که در آن سفر همراه تیم نبودند هم مساوی بقیه از آن پاداشها کنار گذاشت. تیم ملی ۲۰۰۶ هم چنین وضعی داشت. علی دایی اجازه نداد به عنوان کاپیتان نام کسی از فهرست پاداشها بیرون بماند. حتی بازیکنی که در یک مسابقه در مسیر مقدماتی برای تیم ملی بازی کرده بود به اندازه همان زحمتی که کشیده بود، باید پاداش میگرفت. پس چرا و چطور در جام جهانی ۲۰۱۴ اسم بزرگ اشکان دژاگه از لیست خارج شد؟ اشکان به درستی میگوید که باید کارلوس و کاپیتان تیم یعنی نکونام حق او را میگرفتند، پس چرا نگرفتند؟
همه ما روحیه کارلوس را میشناسیم. شکی نیست که او در آن مقطع تمام تلاش خود را کرده که از شاگردش دفاع کند اما به احتمال قریب به یقین توجیهاتی شنیده و پس از جام جهانی متوجه شده که به او دروغ گفتهاند! پس از آنجا به بعد کارلوس تغییر کرد. دیگر اعتمادی به حرفهای مسئولان فدراسیون نداشت! از آنجا به بعد بود که خود مستقیم سراغ وزارت ورزش و در ادامه سراغ رئیسجمهور رفت! در حقیقت این خود ما بودیم که از کارلوس یک دیکتاتور ساختیم.
چرا برای جام جهانی ۲۰۱۸ دیگر این اتفاق تکرار نشد؟ چون کارلوس فهمید که باید خودش آستین بالا بزند و حق شاگردانش را بگیرد…