نقش رستم شیراز | یادگار بزرگترین امپراطوری دنیا
نقش رستم شیراز | یادگار بزرگترین امپراطوری دنیا

نقش رستم نام مجموعه‌ای باستانی با یادمان‌هایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان است و از حدود ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۲۵ بعد از میلاد مسیح همواره مورد توجه و استفاده شاهان امپراطوری های ایران زمین بوده‌است.

نقش رستم نام مجموعه‌ای باستانی با یادمان‌هایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان است و از حدود ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۲۵ بعد از میلاد مسیح همواره مورد توجه و استفاده شاهان امپراطوری های ایران زمین بوده‌است. آرامگاه ۴ تن از پادشاهان هخامنشی، نقش برجسته‌های متعددی از وقایع مهم دوران ساسانیان، بنای کعبه زرتشت و نقش‌برجسته ویران‌شده‌ای از دوران عیلامیان در مجموعه نقش رستم قرار دارند.

در دوره ساسانی، محوطه نقش رستم از نظر دینی و ملی نیز اهمیت بسیار داشته‌است.  در گذشته، نام این مکان سه‌گنبدان یا دوگنبدان بوده‌است که در بین مردم منطقه، به نام‌های کوه حاجی‌آباد،کوه استخر یا کوه نِفِشت نیز خوانده می‌شده است و احتمالاً پس از آنکه ایرانیان بین رستم، پهلوان شاهنامه و سنگ‌نگاره‌های شاهان ساسانی ارتباط برقرار کردند نام نقش رستم را به این مکان داده اند.

قدیمی‌ترین نقش برجسته موجود در نقش رستم مربوط به دوره عیلامیان است که نقش دو ایزد و ایزدبانو و شاه و ملکه را به تصویر کشیده بودند ولی بعدها در دوره ساسانی، بهرام دوم بخش‌هایی از آن را پاک کرد و نقش خود و درباریانش را به جای آن تراشید.

کعبه زرتشت بنای سنگی و بُرج‌مانند موجود در محوطه نقش رستم ‌است که به احتمال زیاد در دوره هخامنشی ساخته شده است و کاربرد آن تاکنون مشخص نشده‌است؛ بر سه گوشه این بنا دو کتیبه از شاپور اول و کرتیر نوشته شده‌است که از نظر تاریخی ارزش زیادی دارند.

نقش رستم

نقش رستم شیراز

نقش رستم

 چهار آرامگاه دخمه‌ای در سینه کوه رحمت کنده شده‌اند که متعلق به شاهان زیر است که همه آنها از ویژگی‌های یکسانی برخوردارند:

 (۱) داریوش بزرگ،

(۲) خشایارشا،

 (۳) اردشیر یکم و

 (۴) داریوش دوم

از میان پادشاهان ساسانی اردشیر بابکان نخستین کسی است که در محوطه نقش رستم، سنگ‌نگاره‌ای تراشید. در این نقش برجسته؛ وی در حال دریافت حلقه قدرت از دست اهورامزد به نقش کشیده شده‌است. پس از وی نیز شاهان ساسانی صحنه‌های تاجگذاری‌شان یا شرح نبردها و افتخاراتشان را بر سینه کوه نقش کردند. اینکه اردشیر و پسرش شاپور دوم نقش‌برجسته‌هایی را در کنار نقش‌برجسته‌های همتایان هخامنشی خود در نقش رستم تراشیدند، احتمالاً نشان از راهکارهای فرهنگی و سیاسی در تقلید از گذشته داشته‌است.

نقش رستم برای نخستین بار در سال ۱۹۲۳ میلادی (۱۳۰۲ خورشیدی) توسط ارنست هرتسفلد بررسی و کاووش شد. هرتسفلد دیواره بیرونی سازه‌های دژگونه ساخته شده از آجرهای گلین مربوط به دوران ساسانیان را بررسی کرد و بقایای برج و باروهایی که در دوره ساسانیان برای محافظت از این مکان به دور آن کشیده شده بود را از خاک بیرون آورد.

همچنین، این محوطه در چندین نوبت بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ میلادی مورد کاووش گروه مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو به رهبری اریک فریدریش اشمیت قرار گرفت و آثار مهمی همچون نسخه پارسی میانه کتیبه شاپور و برخی از سنگ‌نگاره‌های مدفون از دوره ساسانیان، در خلال این کاووش‌ها یافت شدند. در کاووش‌های مرکزی، اشمیت به یک ساختمان رسید و در بخش‌های غربی بازمانده‌های دو ساختمان ساخته شده از آجرهای گلین پیدا شدند. در غرب قله کوه، یک آب‌انبار چندضلعی (با قطر ۷٫۲متر) که از سنگ‌های خود محل ساخته شده‌بود از زیر خاک بیرون آورده شد.

محوطه باستانی نقش رستم بی شک یک ثرروت عظیم برای ایرانیان است و میلیونها گردشگر هر ساله از این محوطه باستانی بازدید می کنند.

نقش برجسته عیلامی

نقش برجسته عیلامی

نقش برجسته عیلامی

قدیمی‌ترین نقش برجسته موجود در محوطه باستانی نقش رستم مربوط به دوره عیلامیان است که بعدها بهرام دوم آن را محو کرد و نقش خود و درباریانش را جایگزین آن نمود اما اندکی از نقش پیشین سالم مانده‌است و می‌توان آن را با توجه به نقش‌برجسته کورنگان تا حدودی بازشناخت. آنچه که از این نقش باقی مانده، دو ایزد و ایزدبانو را نشان می‌دهد که بر روی تختی که پایه‌های آن به‌صورت مارهای پیچیده‌است، نشسته‌اند و در سمت راست و چپ آن‌ها اشخاص دیگری ایستاده‌اند.

در تصویر سمت راست، پیکر کامل مردی با ریش و موی بلند نقش شده که کلاه گردی به سر دارد و با یک بند، آن را بسته‌است و ردای بلندی به‌تن دارد. این مرد به حالت احترام دست‌هایش را به سینه گذاشته و رو به خدایی دارد که نقشش محو شده‌است.

در سمت چپ تصویر، اثر شخصی دیگر قابل تشخیص است که تاجی کنگره‌دار بر سر نهاده و چهره ظریف و بی‌ریشی دارد که زن بودن وی را نشان می‌دهد. این‌دو شخص را شاه و ملکه می‌دانند که در پیشگاه ایزد و ایزدبانو در حال نیایش بوده‌اند؛ از نقش ایزد و ایزدبانو اثرات اندکی به‌جای مانده، ولی قابل تشخیص است.

متخصصان قدمت این نقش برجسته ها را بین ۶۰۰ تا ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح می دانند و معتقدند قسمت های مختلف نقش برجسته اعلامیان در دوره های متفاوتی کنده کاری شده اند.

کعبه زرتشت

کعبه زرتشت

کعبه زرتشت

کعبه زرتشت نام بنای سنگی چهارگوش و پله‌داری در محوطه نقش رستم است که تا کوه، ۴۶ متر فاصله دارد و دقیقاً روبه‌روی آرامگاه داریوش دوم قرار گرفته است و شکلش مکعب مستطیل است و تنها یک در ورودی دارد

جنس مصالح کعبه زرتشت از سنگ آهک سفید است و بلندی آن حدود ۱۲ متر است که با احتساب پله‌های سه‌گانه به حدود ۱۴ متر می‌رسد و ضلع هر قاعده آن، حدود ۷٫۵ متر درازا دارد. درب ورودی کعبه زرتشت به وسیله پلکانی ۳۰ پله‌ای از جنس سنگ به درون اتاقک آن راه می‌یابد.  قطعات سنگ‌ها به صورت مستطیلی شکل است و بدون استفاده از ملات، روی هم گذاشته شده‌اند و اندازه سنگ‌ها از حدود نیم متر در یک متر در یک متر تا حدود نیم متر در ۲ متر در ۳ متفاوت است و با بست‌های دُم‌چلچله‌ای به هم وصل شده‌اند.

کعبه زرتشت در دوره هخامنشیان ساخته شده است و از نام بنا در آن دوران اطلاعی در دست نیست ولی در دوره ساسانی به آن “بُن خانک” گفته می‌شده و نام محلی این بنا هم، “کُرنای‌خانه” یا “نقاره‌خانه” بوده است و اصطلاح کعبه زرتشت در دوران اخیر و از حدود قرن چهاردهم میلادی به این بنا اطلاق شده‌است.

درباره کاربرد این اتاقک کعبه زرتشت، دیدگاه‌ها و تفسیرهای متفاوتی ارائه شده‌است و نمی‌توان هیچکدام از آنها را به قطعیت پذیرفت؛ چنانکه برخی این برج را آتشگاه و آتشکده می‌دانند و معتقدند که این بنا، مکان روشن کردن آتش مقدس و محلی برای عبادت بوده‌است اما عده‌ای دیگر با ردّ آتشگاه بودن آن، این بنا را به دلیل شباهتش به آرامگاه کورش بزرگ و برخی از آرامگاه‌های لیکیه و کاریا، آرامگاه یکی از شاهان یا بزرگان هخامنشی می‌دانند و برخی دیگر از ایران‌شناسان این اتاقک سنگی را بنایی برای نگهداری اسناد و کتاب‌های مقدس دانسته‌اند اما اتاقک کوچک کعبه زرتشت برای نگاهداری کتابهای دینی و اسناد شاهی بسیار کوچک است. البته نظریات دیگری همچون معبدی برای ایزد آناهیتا یا تقویم آفتابی هم ذکر شده‌است که کمتر مورد توجه هستند.

بر بدنه شمالی، جنوبی و شرقی کعبه زرتشت، ۳ کتیبه به ۳ زبان پهلوی ساسانی، پهلوی اشکانی و یونانی در دوره ساسانیان نوشته شده‌است  که یکی به شاپور اول ساسانی و دیگری به موبد کرتیر تعلق دارند و چنانکه والتر هنینگ گفته‌است، «این کتیبه‌ها مهمترین سند تاریخی از دوره ساسانیان می‌باشند.»

ساختمان کعبه زرتشت از نظر تناسب اندازه‌ها، خطوط و زیبایی خارجی، بنای زیبایی است که از نظر اصول معماری نمی‌تواند مورد ایراد قرار گیرد.

آرامگاه داریوش بزرگ

آرامگاه داریوش بزرگ

آرامگاه داریوش بزرگ

شاهان هخامنشیان پس از داریوش بزرگ، آرامگاه‌هایشان را بر دیواره‌های کوه مهر ساخته‌اند که به ترتیب زمانی، متعلق به شاهان زیر است:

(۱) داریوش بزرگ،

(۲) خشایارشا،

(۳) اردشیر یکم و

(۴) داریوش دوم.

با آنکه روش سنگ‌تراشی سازندگان بنا برگرفته از تمدن اورارتویی است، پیکره و گستره نمای بیرونی آرامگاه‌های هخامنشی و ویژگیهای درونی آنها، حاصل نوآوری و خلاقیت داریوش بزرگ بوده است و هیچ نمونه همانندی برای آن در خاور نزدیک، مصر، یا یونان پیدا نشده‌است. تنها چند گور صخره‌ای در شمال غربی ایران و کردستان عراق یافت شده که مدت‌ها به عنوان گور مادی و الگوی کار داریوش پنداشته می‌شد اما اینک روشن شده‌است که این آرامگاه‌ها، برگرفته از آرامگاه داریوش بوده‌اند.

داریوش و جانشین های وی آرامگاه‌های در سنگ کنده‌شده درست کردند و پس از آنها، در دوره‌های بعدی نیز این روش کمابیش به صورت‌های گوناگون رواج پیدا کرد و تا زمان آل بویه (سده ۱۰ میلادی) ادامه یافت، چنانکه آرامگاه‌های پادشاهان آل بویه در کوههای اطراف ری، نزدیک تهران هم از این دست آرامگاه‌های در سنگ درآورده شده‌اند.

آرامگاه داریوش بزرگ در بلندای ۲۶ متری از تراز زمین جای گرفته‌است و سنگ‌نبشته‌ای در این مزار، تعلق گورگاه را به داریوش یکم ثابت می‌کند. داریوش بزرگ در اکتبر ۴۸۶ قبل از میلاد درگذشت و در این آرامگاه که در دل کوهی سنگی تراشیده بود جای گرفت. وی در سال ۵۲۲ قبل از میلاد به تخت نشست و پس از ۳۶ سال پادشاهی و در سن ۶۴ سالگی، به مرگ طبیعی درگذشت. گویا داریوش ساخت آرامگاه خود را همزمان با ساخت کاخ آپادانای شوش و تخت جمشید در سال ۵۱۹ پیش از میلاد آغاز کرده و ساخت آن روزگاری قبل از مرگش پایان یافته‌ است.

پیکره و گستره نمای بیرونی آرامگاه داریوش بزرگ و ویژگیهای درونی آن، همگی ابتکاری و سراسر نوآوری است. نمای بیرونی آرامگاه داریوش بزرگ که در صخره‌ای به بلندای ۶۰ متر کنده شده همانند چلیپایی (صلیبی) با بلندای ۲۲ متر است که پهنای هر یک از بازوان آن، حدود ۱۱ متر است. در بخش بالایی آرامگاه، داریوش بر اورنگی که مردم سرزمین‌های گوناگون بر دوش دارند، ایستاده و نماد فروهر بر فراز او و آتشدان شاهی در برابرش کنده‌کاری شده‌اند.

درون آرامگاه داریوش بزرگ ۹ گور وجود دارد که نشان می‌دهد افزون بر داریوش، نزدیکان وی نیز در آنجا دفن شده اند، اما هیچ نشانه و مدرکی برای انتساب ۹ قبر درون آرامگاه به افراد مشخصی، در دست نیست.  حتی در خود تابوت‌ها نیز چندان اختلاف و مزیتی دیده نمی‌شود، که بتوان یکی از آنها را تابوت داریوش انگاشت. با این حال باستان‌شناسانی چون اشمیت حدس می‌زنند که آتوسا؛ مادر خشایارشا و کسی که هرودوت او را «قدرقدرت» می‌خواند؛ از جمله کسانی بوده‌است که با داریوش شاه در آرامگاه گذاشته شدند.

در بخش بیرونی آرامگاه داریوش بزرگ دارای دو سنگ نبشته به زبان‌های فارسی باستان، عیلامی و اکدی است که آوا و گفتاری مانند وصیت‌نامه و اندرزنامه دارند. داریوش در مقام فرمانروایی جهانی، در بالا و کنار دیواره بیرونی آرامگاه خود با دو نبشته بزرگ که هریک به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و اکدی نوشته شده، وصیتی معنوی از خود برجای گذاشته که در تاریخ خاورمیانه بی‌نظیر است. نخستین نبشته در قسمت بالایی است و به DNa مشهور است و دومی بر کنار درگاه ورودی آرامگاه کنده شده و به‌نام DNb معروف می‌باشد. هردو متن جنبه شاعرانه دارند و تجلی مؤثری از شخصیت و نبوغ داریوش‌اند و خصوصیات وی را به نیکی روشن می‌سازند. البته در زیر آرامگاه داریوش، ۲ نقش برجسته از بهرام دوم؛ شاه ساسانی؛ وجود دارد.

آرامگاه خشایارشاه

آرامگاه خشایارشاه

آرامگاه خشایارشاه

خشایارشاه در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد توسط یک خواجه به نام میترا یا اسپنت میترا و رئیس گارد سلطنتی به نام اردوان که با یکدیگر همدست شده‌بودند، در خوابگاه خویش کشته شد.

آرامگاه خشایارشاه در فاصله ۱۰۰ متری شرق و شمال‌شرقی آرامگاه داریوش بزرگ و به شکل صلیب تراشیده شده‌است.

در بخش بالایی صلیب، نماد فروهر و ماه نقش شده و در پایین آن، خشایارشاه در حالی که دستش را به سوی فروهر و آتشدانی که روبه‌رویش قرار دارد دراز کرده، به تصویر کشیده شده‌است.

در زیر پای خشایارشاه، اورنگی قرار دارد که مردم سرزمین‌های گوناگون آن را بر دوش گرفته‌اند. اینها شامل مردمانی از شرقی‌ترین بخش‌های قلمرو پادشاهی در هند و سغد تا غربی‌ترین آنها در مصر و لیبی می‌شوند.

دهلیز و ورودی آرامگاه خشایارشاه ۳ متر در ۶٫۶ متر است و تنها یک اتاقک دارد که درست روبروی درگاه ورودی است و در آن ۳ قبر کنده شده‌است. مشخص نیست که چه کسانی با خشایارشا در این قبرها دفن شده‌اند.  این قبرها بسیار ساده‌تر از قبرهای ساخته شده در آرامگاه داریوش بزرگ هستند و احتمال دارد که گور میانی، که دارای دری به نسبت بزرگتر از درب گورهای دیگر است، متعلق به آمستریس، دختر هوتن بوده باشد. درباره گور سوم تنها می‌توان حدس زد که برای ولیعهد باشد.

آرامگاه اردشیر یکم

آرامگاه اردشیر یکم

آرامگاه اردشیر یکم

آرامگاه اردشیر یکم در فاصله۳۷ متری سمت چپ آرامگاه داریوش بزرگ و به شکل صلیبی به ارتفاع ۲۲ متر، تراشیده شده‌است. ویژگیها و نمای عمومی آرامگاه اردشیر یکم، همچون آرامگاه داریوش بزرگ و خشایارشاه است ولی درون آرامگاه اردشیر یکم به شکل آرامگاه داریوش بزرگ کنده شده است و ۳ اتاقک دارد، اما تفاوت‌های عمده‌ای بین آنها وجود دارد.

بی‌دقتی و عدم مهارت سنگ‌تراشان در کنده کاری آرمگاه اردشیر یکم چنان بوده است که دهلیز به صورت مستطیلی بی‌قواره و کم‌ارتفاع درآمده‌است و به هیچ وجه موازی با جبهه آرامگاه نیست، بلکه گوشه جنوب شرقی‌اش تنها چند سانتیمتر با دیوار جبهه فاصله دارد، در حالیکه گوشه شمال غربی‌اش بسیار در کوه پیش رفته‌است. اتاقک‌ها را هم بدون دقت و کمی کج و ناراست ساخته‌اند و در هرکدام فقط یک قبر کنده‌اند. شواهدی چند، دال بر آن هستند که گور روبروی ورودی را برای پادشاه اردشیر یکم ساخته اند و احتمالاً این گور پیشتر از دو گور دیگر درون آرامگاه به پایان رسیده‌است زیرا موقعیتی مرکزی و برتر دارد و در ساختش دقت بیشتری نسبت به دو گور دیگر انجام گرفته‌است و حجم بزرگتری دارد.  گور دوم به گمان بسیار برای بانو داماسپیا بوده است، کسی که بنا به گفته کتزیاس در همان روزی که اردشیر یکم فوت کرد، از این جهان رفت. گور سوم نیز برای جانشین منتخب شاه، در صورتیکه به مرگی زودرس در می‌گذشت، ساخته شده بوده است. بر بدنه صخره آرامگاه اردشیر یکم نیز نقش برجسته های مربوط به وی همانند داریوش بزرگ و خشایارشاه وجود دارد.

آرامگاه داریوش دوم

آرامگاه داریوش دوم

آرامگاه داریوش دوم

آرامگاه داریوش دوم در فاصله ۳۳ متری سمت جنوب‌غربی آرامگاه اردشیر یکم و به شکل صلیب کنده شده است و نمای عمومی آن، همچون دیگر آرامگاه‌های نقش رستم است. آرامگاه داریوش دوم، دقیقاً روبروی بنای موسوم به کعبه زرتشت قرار دارد که ۴۵ متر دورتر از آن برپا است ولی این موقعیت از روی عمد انتخاب نشده است، زیرا فاصله میان آرامگاه داریوش بزرگ و آرامگاه اردشیر اول ۳۷ متر است و همین فاصله در انتخاب آرامگاه بعدی نیز رعایت شده‌است، در نتیجه قرار گرفتن بنای کعبه زرتشت در جلوی آرامگاه، عمدی نبوده‌است. نمای بنا آرامگاه داریوش دوم از بیرون به شکل معمول آن در دیگر آرامگاه‌های شاهان هخامنشی در محوطه باستانی نقش رستم ساخته شده است ولی چهره شاه به سختی آسیب دیده و امکان مقایسه آن با چهره دیگر شاهان وجود ندارد. حلقه دور بدن تصویر اهورامزدا در جلوی شاه همانند آرامگاه اردشیر یکم صاف و بی‌زرق و برق است، دو بال اهورامزدا اما بر خلاف نقشهای ۳ آرامگاه داریوش بزرگ، خشایارشاه و اردشیر یکم، خطوط عمودی بیشتری دارند گویی که خطوط افقی در زیر این خطوط عمودی قرار گرفته‌اند. دیگر جزئیات نما کمابیش همانند دیگر آرامگاه‌های شاهان هخامنشی در محوطه نقش رستم هستند. درون آرامگاه داریوش دوم تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر یکم است، دهلیز بدون دقت و با محور کج (ناموازی با نمای آرامگاه) کنده کاری شده است و تقریباً حالت مثلثی دارد، که ارتفاع آن به حدود کمتر از ۳ متر می‌رسد. ۳ اتاقک آرامگاه داریوش دوم با دقت بیشتری تراشیده شده اند و به‌صورت مستطیل‌اند و هرکدام دارای یک قبر است. قبر میانی بی‌گمان برای شاه طراحی شده است و یکی دیگر از گورها متعلق به بانو پریزاتس؛ همسر شاه؛ بوده‌است. با اینحال، اینکه گور سوم برای چه کسی ساخته شده بوده، مشخص نیست. در قسمت پایین آرامگاه داریوش دوم، سنگ‌نگاره نبرد شاپور دوم در دوره ساسانیان کنده کاری شده‌است.

علت انتساب این آرامگاه به داریوش دوم آن است که پس از آرامگاه اردشیر یکم قرار دارد و خصوصیات آن را تکرار کرده است، بنابراین از لحاظ تاریخی هم باید پس از آن باشد.

 

سنگ نگاره اهورا مزدا و اردشیر بابکان

سنگ‌نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان

سنگ‌نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان

محوطه باستانی نقش رستم در دوره ساسانیان نیز به همان حالت تقدس باقی ماند و شاهان ساسانی صحنه‌های تاجگذاری و جنگ‌ها و افتخارات خود را در دامنه این کوه تراشیدند.

سنگ‌نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان یکی از زیباترین و سالم‌ترین نقش‌های بازمانده از دوره ساسانیان است و یکی از نخستین تصاویر انسان‌دیسی از اهورامزدا را به نمایش می‌گذارد.  این نقش برجسته در گوشه شرقی محوطه باستانی نقش رستم، بر سینه صخره‌ای تراشیده شده که ۲ متر از سطح زمین، فاصله دارد و دارای حدود کمتر از ۷ متر پهنا و حدود ۲٫۴ متر بلندا است.

در سنگ نگاره اهورا مزدا و اردشیر بابکان، اردشیر بابکان در سمت چپ مجلس، سوار بر اسبی کنده‌کاری شده و روبروی او اهورامزدا که او نیز سوار بر اسبی است و از نیم‌رخ نقش شده، قرار دارد. برای تأکید بر بزرگی و عظمت اهورامزدا و اردشیر بابکان، اندازه اسب‌ها بسیار کوچکتر از آن‌ها و حالت طبیعی ساخته شده بود. در زیر پای اسب اردشیر بابکان، پیکر اردوان پنجم؛ آخرین شاه اشکانی؛ کنده کاری شده است و نقش قرینه آن، اهریمن است که در زیر پای اسب اهورامزدا به تصویر کشیده شده‌است و در واقع، زیر پاهای اسب ها، پیکره‌های برزمین افتاده دشمنان اردشیر بابکان و اهورامزدا قرار دارند.  در این نقش برجسته؛ پیروزی اردشیر بابکان بر اردوان پنجم و  پیروزی اهورامزدا بر اهریمن جلوه‌گر شده‌است.

در سنگ نگاره اهورا مزدا و اردشیر بابکان؛ اهورامزدا دست راستش را به سوی اردشیر یکم دراز کرده و دیهیم یا حلقه‌ای را که از گل است و نوارهایی به آن آویخته شده را به شاهنشاه اهدا می‌کند.  در نمادشناسی ایرانی، دیهیم نمادی از فره یا توفیق ایزدی و آسمانی است که از سوی خدا به شاه و خانواده‌اش داده می‌شد. اهورامزدا در دست چپش شاخه‌های برسم  یا عصایی که شاید عصای سلطنت باشد را نگه داشته‌است. بر روی پوشش اسب اردشیر بابکان در زیر گردن و روی سینه، آویزی با سه دایره مزین به تصویر سر شیر قرار دارد. در زیر این آویز، نوشته‌ای به سه زبان پهلوی اشکانی، پهلوی ساسانی و یونانی وجود دارد که ترجمه آن چنین است:

«این است پیکر مزداپرست، خداوندگار اردشیر، شاه شاهان ایران، که نژاد از ایزدان دارد، پسر خداوندگار بابک، شاه.»

و بر روی اسب اهورامزدا نیز کتیبه‌ای سه زبانه وجود دارد که اهورامزدا را چنین معرفی می‌کند:

«این است پیکر خداوند اهورامزدا». 

چنین می‌نماید که اردشیر یکم در این نقش‌برجسته، بیشتر به مفهوم الوهیت خود و خاستگاه ایزدی دودمانش می‌اندیشید و در پی آن بوده است که نه‌تنها خود را جاودان سازد، بلکه موقعیت کسانیکه می‌بایست از وی فرمان ببرند را نیز تقویت کند و به آن جنبه قانونی ببخشد.

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در ۱۰ متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم یادگار فتحی است که ایرانیان در شهر ادسا داشتند و سپاه روم را درهم شکستند و صحنه اسارت “والرین” و “فیلیپ عرب” را نشان می‌دهد.

پس از نبرد ادسا؛ شاپور همه اسرا را به ایالت خوزستان تبعید کرد و با استفاده از سربازان و مهندسان رومی به اسارت درآمده؛ آغاز به ساخت و ساز بناها کرد. ساخت پل شوشتر، سد شادُران، پل قدیم دزفول و شهرهای جدید؛ از جمله این ساخت و سازها هستند. به منظور یادبود این پیروزی بزرگ؛ شاپور دستور داد چندین کتیبه و سنگ نگاره در محوطه باستانی نقش رستم کنده کاری کنند که تیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت از آن جمله است.

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم به دستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شده‌است. این نقش ۳ ‌برابر اندازه طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریف‌کاری یکی از بهترین سنگ نگاره های دوره ساسانیان است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده است زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامه‌های رومی‌های آن زمان است.

در سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم؛ شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج بزرگ کروی که به صورت بسیار برجسته کنده‌کاری شده‌است بر سر دارد که در سکه‌های او هم هست و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی دارد.

دست چپ پادشاه (شاپور یکم) بر شمشیری، تکیه داده شده و با دست راست، مچ در آستین نهفته یک رومی بر پای ایستاده را گرفته‌است.

اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دمش گره خورده است، نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویخته‌است. اسب اندازه‌ای تقریباً طبیعی دارد و دست راست را خم کرده و حالت درنگ به خود گرفته‌است.

پیش روی اسب، مردی در جامه رومی زانوی چپ را بر زمین نهاده‌است و زانوی راست را خم ساخته و دست‌ها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کرده‌است؛ این شخص میانسال است و ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامه‌اش ردای امپراطوری رومی (توگا) می‌باشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار، که امپراطوران روم بر سر می‌نهادند و به مشابه دیهیم امپراطوری می‌باشد، دیده می‌شود. او شمشیر نیام شده‌ای به کمر آویخته که دسته‌اش حالت صلیب دارد. کنار این رومی زانو زده، یک نفر دیگر ایستاده است که رو به شاهنشاه دارد و بی‌ریش است. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده و شمشیری از کمر آویخته‌است و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده است و مچ چپش را شاپور اول گرفته‌است. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراطوری و تاج برگ غار آنها پیداست که امپراتور می‌باشند؛ ولی در مورد هویت آنها بحث بسیار شده‌است. تا سال ۱۹۵۴ همه می‌گفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه اَمان می‌خواهد و آنکه ایستاده، کردیاس نامی از اهل سوریه‌است که گفته‌اند شاپور او را به امپراطوری برنشانید.

سنگ‌نگاره بهرام دوم و درباریان

سنگ‌نگاره بهرام دوم و درباریان

سنگ‌نگاره بهرام دوم و درباریان

سنگ‌نگاره بهرام دوم و درباریان که از سنگتراشی‌های بسیار دیدنی و زنده دوره ساسانیان است، در کنار نقش اهورامزدا و اردشیربابکان قرار دارد که بر روی یک سنگ نگاره عیلامی کنده شده است و دارای ۵ متر طول و ۲٫۵ متر عرض است. در وسط سنگ‌نگاره بهرام دوم و درباریان؛ بهرام دوم که به‌صورت تمام قد ایستاده و رو به چپ دارد حکاکی شده است و ۳ نفر به حالت نیم‌تنه در پشت سر او، و ۵ نفر دیگر بازهم به حالت نیم‌تنه در جلوی روی بهرام دوم به تصویر کشیده شده‌اند که همه‌شان شاه (بهرام دوم) را می‌نگرند و انگشت سبابه دست راست را به حالت احترام به‌سوی او دراز کرده‌اند.

در سمت چپ سنگ‌نگاره بهرام دوم و درباریان؛ خانواده شاهنشاهی قرار دارند که نگاه بهرام دوم به‌سوی آنهاست و نفر نخست پس از وی، ملکه بهرام دوم یعنی شاپور دختک است و پس از شهبانو، ۲ شاهزاده قرار دارند که هر دو بدون ریش و جوان هستند؛ شاهزاده‌ای که کنار شهبانو است می‌تواند بهرام سوم باشد. نفر چهارم در سمت چپ، که نشان قیچی بر کلاه دارد، کرتیر است و آخرین نفر هم نرسی است که پس از بهرام سوم به تخت نشست.

نرسی در این تصویر از این نظر که بر خلاف دیگر کسان کلاه بر سر ندارد، متمایز است. موی نرسی همانند موی شاه در پشت سر جمع شده است ولی ریشش شکل ریش دو مرد قرار گرفته در سمت راست شاه را دارد. دست نرسی به نشانه احترام به سوی شاه (بهرام دوم) دراز نشده و این نه به خاطر کمبود جا، که نشانه‌ای  از دوری نسب خانوادگی او به شاه بوده‌است.

از هویت و نام نفرات سمت راست و پشت سر بهرام، اطلاعی در دست نیست.

سنگ‌نگاره پیروزی بهرام دوم

سنگ‌نگاره پیروزی بهرام دوم

سنگ‌نگاره پیروزی بهرام دوم

سنگ‌نگاره پیروزی بهرام دوم شامل دو سنگتراشی بزرگ و بسیار آسیب‌دیده از دوره ساسانیان است که در زیر آرامگاه داریوش بزرگ جای دارند. هر دو صحنه، نبرد پادشاهان اسب سوار را نشان می‌دهد که دشمنان خود را نگونسار کرده‌اند.

سنگ نگاره بالایی ۷ متر درازا و ۳ متر ارتفاع دارد و در آن، نبرد پیروزمندانه بهرام دوم با دشمنی که هویتش مشخص نیست را نشان داده‌است.  در این سنگ نگاره بهرام دوم در سمت چپ تصویر قرار دارد و در پشتش نشانه‌های یک پرچم دیده می‌شود. شاه (بهرام دوم) لباسی پر زرق و برق دارد و با دست راست نیزه درازی را به سوی سینه یا گردن دشمن سوار بر اسب گرفته است. سر دشمن سواره رو به عقب قرار گرفته گویی که نیزه شاه با آن برخورد کرده است. دشمن دیگری نیز در زیر پای راست اسب شاه (بهرام دوم) قرار گرفته است و به نظر مرده است.

در پایین این سنگ نگاره و متصل به آن، نقشی به درازای ۶٫۷ متر و عرض ۲٫۳۵ متر تراشیده شده است که از هر لحاظ با نقش بالایی ارتباط دارد و به‌همین جهت، آن را به بهرام دوم منسوب کرده‌اند. اما اشمیت احتمال داده که نقش پایینی به بهرام سوم که ۴ ماه سلطنت کرد، تعلق داشته باشد. او دلیل این احتمال را اینگونه ذکر می‌کند که قهرمان این نگاره شاهزاده‌ای بی‌ریش است که نشان شاهی بر تاج یا دیگر نشان‌های ویژه‌ای ندارد، با این حال از روی لباس می‌توان او را متعلق به خاندان پادشاهی دانست.

همزمانی ساخت هر دو سنگ نگاره در دوران فرمانروایی بهرام دوم نیز از دیگر دلایلی است که می‌توان نقش دوم را متعلق به ولیعهد بهرام دوم دانست.

سنگ نگاره آناهیتا و نرسی

سنگ‌نگاره آناهیتا و نرسی

سنگ‌نگاره آناهیتا و نرسی

سنگ نگاره آناهیتا و نرسی یکی از زیباترین سنگ نگاره های بازمانده از دوره ساسانیان در محوطه باستانی نقش رستم است که نرسی چگونگی تاجگذاری و سلطنت خود را نشان می‌دهد.

در سنگ نگاره آناهیتا و نرسی، نرسی تاجی بسیار شکیل بر سر دارد و دست چپش را دراز کرده و حلقه‌ای را از آناهیتا؛ ایزدبانوی آب، باروری و جنگاوری؛ ستانده‌است. به عقیده برخی همچون هرتسلفد، این حلقه، حلقه اتحاد است و به نظر علی سامی (باستان شناس مشهور ایرانی)، این حلقه، همان تاج پادشاهی‌ست.

شاهنشاه (نرسی) که ریش بلندش از حلقه گذشته، نیم‌تنه تنگی به‌تن کرده است و کفش‌هایش بوسیله روبان‌های ظریف و زیبایی به یکدیگر پیوند داده شده‌اند. پشت سر او، یکی از بزرگان به حالت احترام ایستاده‌است و در جلوی شاه، نقش کودکی حجاری شده که شاید تصویر هرمز دوم، ولیعهد نرسی باشد.

در سنگ نگاره آناهیتا و نرسی، آناهیتا تاج کنگره‌دار سرگشاده بر سر نهاده و موهای بلند و پرچین و شکنش را در بالا و روی شانه‌ها بافته‌است. همچنین در سنگ نگاره آناهیتا و نرسی؛ چین‌های لباس آناهیتا، حالتی بسیار باوقار به ایزدبانو داده‌است.

سنگ‌نگاره نبرد هرمز دوم و سنگ‌نگاره نیمه‌تمام آذرنرسه

سنگ نگاره نبرد هرمز دوم و سنگ نگاره نیمه تمام آذرنرسه

سنگ نگاره نبرد هرمز دوم و سنگ نگاره نیمه تمام آذرنرسه

سنگ‌نگاره نبرد هرمز دوم و سنگ‌نگاره نیمه‌تمام آذرنرسه در زیر آرامگاه اردشیر یکم قرار دارد. این نقش ۸٫۴ متر بلندی و ۴ متر پهنا دارد و توسط اشمیت از زیر خاک بیرون آورده شد. در این نقش، هرمز دوم که سوار بر اسب است، دشمن زره‌پوش سوارکار را سرنگون کرده و نیزه بلندی در شکمش فرو برده‌است. چهره و تاج شاهنشاه آسیب دیده است اما قسمتی از تاج و برجستگی کروی‌شکل آن به‌خوبی پیداست و از روی سکه‌های کتیبه‌دار و ظروف، می‌دانیم که این شخص هرمز دوم است.

درست در بالای سنگ نگاره نبرد هرمز دوم، مجلسی حجاری شده‌است که برای قسمت پایینی آن، لبه بالایی صحنه نبرد هرمزد دوم را کمی از بین برده است و آنطور که اشمیت متوجه شده است این امر دلالت بر آن دارد که سنگ نگاره بالای بعد از سنگ نگاره پایینی کنده کاری شده است و چون نقش برجسته را ناقص گذارده‌اند پیداست که فرصت نبوده است تا آن را تمام کنند. به همین دلیل این سنگ‌تراشی به آذرنرسه، پسر هرمز دوم که فقط چند ماه پادشاهی کرد و در سال ۳۰۹ میلادی توسط بزرگان از سلطنت خلع شد، تعلق دارد. جزئیات این نقش برجسته بسیار خراب شده است ولی می‌توان تصویر پادشاهی با ریش که بر تخت شاهی نشسته‌است و دستانش را بر شمشیر یا عصایی گذاشته، تشخیص داد. اثری از دو نفر که در دو جانب پادشاه قرار دارند نیز معین شده‌است. از این جهت این نقش همانند سنگ نگاره بهرام دوم است.

سنگ نگاره نبرد شاپور دوم

سنگ نگاره نبرد شاپور دوم

سنگ نگاره نبرد شاپور دوم

در زیر آرامگاه داریوش دوم صحنه نبردی کنده‌کاری شده که ۷٫۶ متر طول و در حدود ۳ متر عرض دارد و سوار تاجداری را نشان می‌دهد که نیزه بلندی را در گردن دشمنی اسب‌سوار فروکرده‌است. تاریخ و پیشینه این نقش و هویت شاه پیروزمند، مشخص نیست؛ ولی هنینگ و اشمیت آن را متعلق به دوره شاپور دوم می‌دانند چون با آنکه شکل تاج شاه آسیب دیده‌است، هنوز کنگره‌های آن را می‌توان تشخیص داد و شباهت آن با تاج شاپور دوم انکارکردنی نیست؛ همچنین اندازه اسب‌ها برخلاف معمول، بسیار بزرگ نشان داده شده‌اند و همین، تعلق این اثر به دوره شاپور دوم را ثابت می‌کند.

در سنگ نگاره نبرد شاپور دوم؛ شاه در سمت چپ قرار گرفته است و در پشتش سواره دیگری نشانی را حمل می‌کند. جزئیات اسب شاه درست همانند اسب هرمز دوم است و زیورآلاتی بر سر، گردن، و زیر شکم آن آویخته شده‌اند.

در سنگ نگاره نبرد شاپور دوم؛ شاه (شاپور دوم) با دست راست خود نیزه درازی گرفته است که به درون گردن دشمن وارد می‌شود و آن را سوراخ می‌کند. از روی سرپوش دشمن و زیور آویخته به آن می‌توان پی برد که او از خاندانی پادشاهی است. اسب او به نشانه تأثیر از ضربه اسب شاه، بر روی پاهای عقبی افتاده و سر رو به بالا دارد.

صفحه تراشیده بی نقش

صفحه تراشیده بی نقش

صفحه تراشیده بی نقش

در غرب سنگ‌نگاره آناهیتا و نرسی، قسمت بزرگی از کوه به صورت صفحه‌ای مستطیلی، به طول ده متر و ارتفاع ۵ متر به منظور ایجاد نقش برجسته، تراشیده شده است ولی تا سال ۱۸۲۱ میلادی هیچ اثری بر آن کنده نشده بوده است. این صفحه چنان باشکوه و عمیق تراشیده شده، که آماده‌کردنش تنها از عهده یک پادشاه بزرگ و توانگر برمی‌آمده‌است و شیوه تراش آن به صفحه فرهادتراش در بیستون که آن هم ناتمام مانده است، شباهت بسیار دارد. هردوی این صفحات تراشیده شده را به خسرو پرویز منتسب کرده‌اند و احتمال داده می‌شود که وی قصد داشته نقش بزرگی از تاجگذاری یا صحنه پیروزی‌هایش بر رومیان را بر این صفحات نقش کند ولی در پایان پادشاهی‌اش که از هراکلیوس، امپراتور بیزانس شکست خورد، دیگر تراشیدن نقوش مناسبتی نداشت و هر دو صحنه ناتمام باقی ماندند. در سال ۱۸۲۱ میلادی (۱۲۳۷ قمری)، یکی از مالکان محلی دستور داد تا قباله ملک حاجی‌آباد را به نام او با خط فارسی نستعلیق در بیست و چهار سطر، در میان صفحه تراشیده شده نقش کنند.

آدرس نقش رستم:

ایران، شیراز، مرودشت، ۶ کیلومتری تخت جمشید، مجاور روستای زنگی آباد، محوطه باستانی نقش رستم

منبع: +نقش رستم