ویدیوی سخنرانی مدیرعامل نستله در ایران با حواشی زبانیاش، توجهات را به خود جلب کرد، اما آیا نباید به مسئله مهمتر “غارت منابع” توسط شرکتهای خارجی پرداخت؟ بررسی فعالیت شرکتهای چندملیتی در ایران نشان میدهد که سود حاصل از صادرات به جای سرمایهگذاری مجدد در کشور، به جیب سهامداران خارجی میرود. آیا این مصداق سرمایهگذاری خارجی است یا غارت منابع ملی؟
زیرنویس-گروه اقتصاد: این روزها ویدیویی از سخنرانی الناز سخائیان، مدیرعامل شرکت نستله در ایران، در فضای مجازی منتشر شده که واکنشهای گستردهای را به همراه داشته است. استفاده بیدلیل او از کلمات انگلیسی در این سخنرانی، به موضوعی بحثبرانگیز تبدیل شده است. با این حال، به نظر میرسد تمرکز بر حواشی زبانی این سخنرانی، توجه را از مسائل مهمتر و بنیادینتر منحرف کرده است. برخی رسانهها به موضوع “دزدی منابع” توسط چنین شرکتهایی اشاره کردهاند، مسئلهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
تفاوت اصلی بین سلطه استعماری یک کشور در گذشته و روابط تجاری بینالمللی امروز، به میزان بهرهوری کشور مبدا از تعاملات با کشور دیگر بازمیگردد. در غیر این صورت، تجارت به معنای عام آن همواره وجود داشته و خواهد داشت.
سود شرکتهای چندملیتی و هزینههای ملی
شرکتهایی مانند نستله با بهرهگیری از منابع ارزانقیمت ایران (دلار دولتی، برق ارزان، نیروی کار کمهزینه)، سود حاصل از صادرات را به خارج از کشور منتقل میکنند و در عمل، منفعت چندانی برای ایران به همراه ندارند. به جای اینکه این شرکتها در جهت تسهیل شرایط و تأمین منافع ملی پای میز مذاکره بنشینند، به نظر میرسد که وضعیت برعکس شده است. نه تنها کشور متعهد به تأمین منابع مورد نیاز آنها شده، بلکه خواستههای جزئی آنها نیز به تعهدات افزوده شده است. این شرکتها بدون هیچ تضمین و ضمانتی، اقتصاد کشور را در اختیار گرفته، آن را به چالش کشیده و سپس رها کردهاند که نمونهی چنین مسئلهای را با شرکت عربستانی صافولا داشته ایم که به راحتی از کشور خارج شد.
این وضعیت را میتوان به “قاچاق منابع” نیز تشبیه کرد، چراکه منابع ملی ایران به رایگان در اختیار شرکتهای خارجی قرار میگیرد و در مقابل، سودی عاید کشور نمیشود. با این حال، این شرکتها با توجه به قدرت تولید بالای خود، بازار کشورهای دیگر را نیز تأمین میکنند. به عنوان مثال، شرکتی مانند نستله سالانه میلیونها دلار از ایران صادرات دارد.
سرمایهگذاری خارجی یا غارت منابع؟
شاید در نگاه اول، فعالیتهای شرکتهایی مانند نستله یا صافولا در ایران مثبت به نظر برسد: یک شرکت خارجی در ایران سرمایهگذاری کرده، شغل ایجاد کرده، بازار خود را توسعه داده و صادرات انجام داده است. اما مشکل اصلی اینجاست که این شرکت واردات خود را با دلار دولتی و ارزان انجام میدهد، برق مصرفیاش ارزان است و از نیروی کار کمهزینه به دلیل شرایط تحریمی استفاده میکند. در نهایت، سود حاصل از صادرات به جای سرمایهگذاری مجدد در ایران، به جیب شرکت نستله در سوئیس میرود.
به عبارت دیگر، منابع ملی ایران (انرژی، ارز، نیروی انسانی و …) به رایگان در اختیار این شرکتها قرار میگیرد و در ازای آن، بهرهی کمی عاید کشور میشود.
چالش حذف دلار دولتی و مقاومت شرکتها
حذف دلار دولتی، که به عنوان یکی از دلایل کسری بودجه کشور مطرح شده و میتواند به مدیریت رانت و جلوگیری از غارت منابع ملی کمک کند، با مقاومت ذینفعان روبرو شده است. این موضوع در حال حاضر در حالت بلاتکلیفی قرار دارد تا ارزانفروشی منابع ملی ادامه یابد. چین به داشتن نیروی کار ارزان معروف است، اما به نظر میرسد ایران فراتر از آن، هم نیروی کار ارزان، هم منابع ارزی پرسود و هم اقتصادی رها شده در اختیار دارد.
پرسش اصلی: سرمایهگذاری یا غارت؟
پرسش اصلی این است: آیا فعالیت شرکتهایی مانند نستله که در ایران کم هم نیستند، سرمایهگذاری خارجی محسوب میشود یا نوعی غارت منابع ملی؟ و اگر این وضعیت مصداق “از هول حلیم به دیگ افتادن” نباشد، پس چیست؟