ریچارد فالک میگوید: به نظر میرسید آیت الله خمینی درگیر این بود که آیا ایالات متحده به دنبال بازگرداندن شاه به تاج و تخت است یا خیر. از آنجایی که رمزی کلارک، دادستان کل سابق ایالات متحده من را همراهی میکرد، طبیعی بود که (آیت الله) خمینی تصور کند که کلارک اطلاعات دقیقی در مورد […]
ریچارد فالک میگوید: به نظر میرسید آیت الله خمینی درگیر این بود که آیا ایالات متحده به دنبال بازگرداندن شاه به تاج و تخت است یا خیر. از آنجایی که رمزی کلارک، دادستان کل سابق ایالات متحده من را همراهی میکرد، طبیعی بود که (آیت الله) خمینی تصور کند که کلارک اطلاعات دقیقی در مورد نیات ایالات متحده دارد.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «ریچارد فالک»، استاد برجسته حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور فلسطین در راس هیاتی سه نفره در بحبوحه انقلاب اسلامی ایران از ایران دیدار کرد.
او و دو فعال آمریکایی دیگر در اواسط دی ماه ۵۷ برای مشاهده وقایع ایران به تهران میروند و به نشانه همبستگی با خواستههای مردم، در تظاهراتی هم شرکت میکنند.
او در سفر به ایران که مقارن با فرار محمد رضا شاه از ایران میشد از زندان ساواک دیدار کرد و سپس به فرانسه و نوفل لوشاتو رفت و دیداری سه ساعته با امام خمینی داشت.
پروفسور فالک میگوید که بعضی دانشجویان ایرانی را میشناخت که در زندانهای شاه به دست ساواک شکنجه شده بودند؛ به همین خاطر، او در دهه ۱۹۷۰ میلادی به شدت در عرصه حقوق بشر ایران فعال شده بود.
با بالا گرفتن اعتراضات ضد سلطنتی، ریچارد فالک هم به موج انقلاب پیوست.
آنها سپس در نوفل لوشاتوی فرانسه به دیدار آیت الله خمینی میروند و جلسه پرسش و پاسخ مفصلی با رهبر انقلاب برگزار میکنند.
پروفسور «فالک» در شرح دیدارش از ایران میگوید: «من را در این سفر، رامزی کلارک دادستان کل سابق آمریکا (که هنوز از چهرههای برجسته سیاسی در این کشور است) و فیلیپ لوس، رهبر یک سازمان مردم نهاد مذهبی (که عمده شهرتش را مرهون ابتکارات خشونت پرهیز خود در مخالفت با جنگ ویتنام بود) همراهی میکردند. در آن زمان، من ریاست یک کمیته کوچک آمریکایی را بر عهده داشتم که مخالف مداخله آمریکا در ایران بود و به گمانم فعالیتهای همین کمیته بود که باعث شد بازرگان از ما دعوت کند تا بتوانیم نگاهی دست اول به انقلاب ایران بیندازیم.
ما با طیفی وسیع از شخصیتهای مذهبی و سکولار ایران ملاقات کردیم؛ از جمله شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه و ویلیام سالیوان، دیپلمات آمریکایی که در واقع آخرین سفیر آمریکا در ایران بود.
در مدتی که ما در ایران بودیم، شاه از ایران رفت. مردم خروج او را نشانهای بر پایان رژیم سلطنتی وی تفسیر کردند و بزرگترین جشن و سروری را که در تمام عمرم دیدهام، به راه انداختند؛ میلیونها نفر در فضایی مالامال از سرور و شادی به خیابانهای تهران سرازیر شدند.
مشاهده این صحنهها از یک سو و فراهم شدن فرصت ملاقات با آیت الله خمینی از سوی دیگر، تجربه لمس مستقیم انقلاب ایران را برای ما به اوج خود رساند. در ایران، جمعیت نام او را فریاد میزدند و پوسترهای او را به دست میگرفتند. مشخص بود که او الهام بخش انقلاب بوده و برکناری یکی از قویترین و سرکوبگرترین رژیمهای دنیا را مدیریت کرده است.
ما البته تصور چندانی از آینده و آمالی که آیت الله [امام]خمینی برای خود و انقلاب متصور بود، نداشتیم. آنچه در آن لحظه مشخص بود، این بود که ما چهارزانو مقابل او نشسته بودیم؛ در آلاچیق حیاط خانه اش در نوفل لوشاتو.»
خبرنگار تابناک در گفتگویی با پروفسور «ریچارد فالک» به مرور خاطرات او از ایران در بحبوحه انقلاب ۱۳۵۷ پرداخته که در ادامه آمده است.
*شما به همراه یک هیات آمریکایی در بحبوحه انقلاب ۱۹۷۹، از ایران دیدار کردید. زمان فرار شاه در دفتر شاپور بختیار حضور داشتید. ارزیابی بختیار از شرایط چگونه بود؟
ما با بختیار یا یک روز قبل یا فردای خروج شاه از ایران ملاقات داشتیم. این زمانی بود که خروج شاه از ایران اعلام شد. ما به دعوت چند پزشک محلی که در روزهای گذشته مجروحان معترض ضد شاه را مداوا کرده بودند و از شدت جراحات بسیار ناراحت بودند، در قزوین بودیم. زمانی که این خبر برای اولین بار اعلام شد، میزبان ما که در خانه یکی از پزشکان حاضر بود، گزارش رادیویی را باور نمیکرد و فکر میکرد این یک ترفند برای شناسایی دشمنان سلطنت پهلوی است. وقتی به سمت تهران برمیگشتیم، نشانههای زیادی از جشن، از جمله پوستر، بوق زدن و تظاهرات خودجوش دیده میشد.
وقتی با بختیار ملاقات کردیم، به نظر میرسید که او در جریان واقعیتهای دراماتیکی که در ایران رخ میدهد نبود و در این زمینه خالی از ذهن بود.
بختیار تصوری از خصومت با اسلام و اشتیاق به فرهنگ و سیاست اروپا به ویژه فرانسه به ما منتقل کرد و تصمیم خود برای ترک ایران به پاریس را بسیار موقتی میدانست
او نسبت به این چالش تاریخی با شاه ابراز همدردی نکرد. بختیار به ما گفت که احیای یک حکومت سکولار فقط مسئله زمان است. او تصوری از خصومت با اسلام و اشتیاق به فرهنگ و سیاست اروپا به ویژه فرانسه به ما منتقل کرد و تصمیم خود برای ترک ایران به پاریس را بسیار موقتی میدانست، یعنی به محض اینکه مداخله نیروهای ضدانقلاب منجر به بازگرداندن (حکومت) سکولار، احتمالاً حکومت سلطنتی شود. خاطر من این است که او انقلاب ایران را با اشاره به توضیحات توطئه و از این رو بیان غیر معتبر اراده ملی نادیده میگرفت (یعنی آنرا توطئه میدید تا خواست مردم).
*شما عنوان کردهاید که در دیدار با امام خمینی، ایشان چند بار از شما پرسیدند که آیا آمریکا ممکن است شاه را به ایران باز گرداند. در واقع این چه زمانی بود و آیا نشانههایی از این موضوع وجود داشت؟
دیدار با آیت الله خمینی در یکی از آخرین روزهای حضور ایشان در پاریس قبل از بازگشت به ایران انجام شد. حدود یک هفته از خروج شاه از ایران میگذشت و ظاهراً شاه به دنبال درمان سرطان در آمریکا بود. در این دیدار که بیش از دو ساعت به طول انجامید، نقطه کانونی ثبات و ماهیت انقلاب در حال گسترش بود. ما مجبور شدیم جلسه را به پایان برسانیم تا با پرواز خود به ایالات متحده برگردیم.
به نظر میرسید آیت الله خمینی درگیر این بود که آیا ایالات متحده به دنبال بازگرداندن شاه به تاج و تخت است یا خیر. از آنجایی که رمزی کلارک، دادستان کل سابق ایالات متحده من را همراهی میکرد، طبیعی بود که (آیت الله) خمینی تصور کند که کلارک اطلاعات داخلی در مورد نیات ایالات متحده دارد. در واقع، کلارک دیگر در تماس مستقیم با ردههای بالای دولت ایالات متحده نبود.
برای ما آشکار بود که کودتای مخفیانه آمریکا در سال ۱۹۵۳ علیه مصدق بسیار در ذهن آیتالله خمینی بود و او از تکرار آن مداخله بدنام میترسید
برای ما آشکار بود که کودتای مخفیانه آمریکا در سال ۱۹۵۳ علیه مصدق بسیار در ذهن آیتالله خمینی بود و او از تکرار آن مداخله بدنام میترسید. ما در موقعیتی نبودیم که هیچ اطمینانی بدهیم جز این که این عقیده را بیان کنیم که در فضای جنگ سرد، ناسیونالیسم رادیکال مصدق و ملی کردن سهام شرکتهای نفتی خارجی در ایران احتمالاً در آن زمان در واشنگتن بیشتر از یک جنبش مردمی با دستور کار اسلامی تهدیدآمیز و تحریک آمیز بود. ما همچنین اذعان کردیم که این ارزیابی ممکن است به دلیل فشار اسرائیل بر آمریکا به دلیل از دست دادن رابطه مثبت آن با حکومت شاه و ترس از احساسات ضدغربی جنبش ایران اشتباه باشد.
ما این تصور را داشتیم که آیتالله خمینی با ورود شاه به آمریکا مخالف نبود، اگر همراه با فشار برای دخالت آمریکا نباشد. با این حال، تحولات آتی شامل فشار قوی ضد ایران از سوی شخصیتهای با نفوذ سیاست خارجی، به ویژه هنری کیسینجر، و مجموعهای از اقدامات برای تحریم و بیثباتی پس از شاه بود.
*شما دیداری با سالیوان، سفیر وقت آمریکا در ایران نیز داشتید. ارزیابی او از شرایط چه بود؟ آیا نگران آینده جایگاه آمریکا در ایران نبود؟ منظور این است که آیا برآورد او این بود که نظام جدید رویکرد ضدآمریکایی شدید بگیرد؟
ملاقات ما با سفیر سالیوان تا حدودی متشنج بود. او به من یادآوری کرد که من در کنگره آمریکا در مخالفت با تایید او به دلیل نقش قبلی او در هدایت عملیات نظامی علیه شورش محلی از سفارت در وینتیان، در لائوس صحبت کردهام.
سالیوان بیشتر از بختیار با واقعیتهای انقلابی ایران هماهنگ بود. وی از اینکه جنبش پیروزمندانه علیه شاه به «تنها بازی در شهر» تبدیل شده است، تمجید کرد و دولت کارتر در ایالات متحده را تشویق کرد که این امر انجام شده را بپذیرد و با به رسمیت شناختن مقامات جدید حکومتی در تهران به سمت عادی سازی روابط حرکت کند
در واقع، سالیوان بیشتر از بختیار با واقعیتهای انقلابی ایران هماهنگ بود. وی از اینکه جنبش پیروزمندانه علیه شاه به «تنها بازی در شهر» تبدیل شده است، تمجید کرد و دولت کارتر در ایالات متحده را تشویق کرد که این امر انجام شده را بپذیرد و با به رسمیت شناختن مقامات جدید حکومتی در تهران به سمت عادی سازی روابط حرکت کند. متأسفانه، برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، عمیقاً به دولت شاه وابسته بود و با توصیههای سالیوان مخالفت کرد. بعداً متوجه شدیم که ملاقات رسمی ما با سالیوان عملاً به کار سالیوان به عنوان یک دیپلمات پایان داد که تا آن زمان امیدوارکننده بود.
در نگاهی به گذشته، من معتقدم که اگر رویکرد سالیوان به انقلاب ایران در واشنگتن غالب میشد، کل مسیر روابط بعدی بین دو کشور ممکن بود متفاوت باشد. در ایران، نفوذ تئوکراتیک (مذهبیون) ممکن بود بسیار محدودتر باشد، و تکنوکراتهای میانهرو و رهبران اومانیست مانند بنی صدر احتمالاً میتوانستند ایران را به آیندهای امن و مرفه هدایت کنند. در ایالات متحده، موضع «ضد رژیم» که در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ شده بود، با روابط اقتصادی دو جانبه سودمند به حاشیه رانده میشد.
البته، این سناریوی «راه طی نشده» همیشه در برابر فشارهای اسرائیل آسیب پذیر بود، فشاری که صرف نظر از نحوه رفتار دولت جدید ایران ممکن بود شدید باشد. هنگامی که با آیت الله خمینی دیدار کردیم، ایشان به صراحت گفتند که اسرائیل یک دشمن و متمایز از اقلیت یهود در ایران است، که به صراحت گفت: «اگر یهودیان در ایران خود را درگیر سیاستهای اسرائیل نکنند، در ایران به عنوان یک دین اصیل مورد استقبال قرار خواهند گرفت.» آیت الله خمینی افزود: اگر آنها بروند برای ما فاجعه خواهد بود. این در تضاد با دیدگاه ایشان در مورد جامعه بهائی است که به گفته وی «مذهبی معتبر نبوده و در ایران جایی ندارند».
*شما بعد از ملاقات با سالیوان اعلام کردید که سفارت آمریکا قبل از وقوع انقلاب، ۲۶ سناریوی مختلف را در ارتباط با تهدید ثبات حکومت شاه و وضعیت ایران تهیه کرده بود، اما در هیچکدام از این سناریوها اشاره و پیش بینی از تهدید حکومت از سوی گروههای اسلامی نشده بود. دلیل این موضوع چه بود؟
من اطلاعات خاصی در این مورد ندارم. من گمان میکنم که سالیوان این را به ما گفته است تا بدانیم حتی منابع اطلاعاتی ایالات متحده در مورد بازی نیروها در ایران و جهتگیری نیروهای اسلامی مردم ایران چقدر بیخبر هستند. به یک معنا، مشغلههای ایالات متحده به سه نگرانی محدود میشد: ۱) مهار اتحاد جماهیر شوروی و جنبشهای ملی مارکسیستی. ۲) حفاظت از منافع اقتصادی خارجی ایالات متحده و متحدانش. ۳) دسترسی مطمئن به ذخایر نفت و گاز خلیج فارس که وابسته به دولت دوست غرب در منطقه است.
۲۶ سناریو ناشی از این نوع تصور گمراهکننده تهدید از منظر منافع ایالات متحده و این احساس است که ارزشهای فرهنگی و بیگانگی پوپولیستی ارتباط سیاسی کمی دارند یا اصلاً ارتباطی ندارند.
از آنجایی که اتحاد جماهیر شوروی ضد دین بود، در آن زمان تمایلی به نادیده گرفتن جهت گیریهای مذهبی ضد امپراتوری و به ویژه قدرت بالقوه اسلامی وجود داشت.
ایران میتوانست زنگ خطری باشد، اما این وضعیت توسط واشنگتن بد مدیریت شد. اسلام هراسی ایالات متحده تا سال ۲۰۰۱ به طور جدی در واکنش به حملات ۱۱ سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون ظاهر نشد.
*دیدار شما با امام خمینی در نوفل شاتو بود. مهمترین محورهای صحبتهای شما چه بود و چه تصویری از حکومت آینده ایران ارائه دادند؟
میتوانم بگویم مهمترین موضوع از دیدگاه آیتالله خمینی، موضوع احتمال ضدانقلاب مهندسی شده آمریکا و مداخله برای بازگرداندن شاه برای بار دوم به قدرت در ایران بود.
از منظر ما، صحبت ما این بود که تا آنجا که میتوانیم درباره دیدگاه (امام) خمینی از آینده انقلاب ایران بیاموزیم. چندین بار آیتالله (خمینی) به ما یادآوری کرد که این انقلاب ایران نیست، بلکه باید به عنوان یک انقلاب اسلامی شناخته شود که پیامدهایی برای حکومت آینده ایران و روابط آن با خاورمیانه دارد. در همین راستا آیتالله خمینی خصومت خود را با حکومت عربستان سعودی آشکار کرد و صراحتاً گفت که این حکومت بهتر از رژیم ستمشاهی ایران در زمان شاه نیست.
ما همچنین به برنامههای آینده خود آیتالله خمینی برای ایران علاقهمند بودیم که آیا این برنامهها شامل رهبری سیاسی در دوره پس از شاه میشد. او به ما گفت که قصد دارد پس از بازگشت به ایران زندگی مذهبی خود را در قم از سر بگیرد و افزود که تنها به این دلیل وارد سیاست شده است که به قول او «رودی از خون بین مردم و دولت جاری شده است»
ما همچنین به برنامههای آینده خود آیتالله خمینی برای ایران علاقهمند بودیم که آیا این برنامهها شامل رهبری سیاسی در دوره پس از شاه میشد. او به ما گفت که قصد دارد پس از بازگشت به ایران زندگی مذهبی خود را در قم از سر بگیرد و افزود که تنها به این دلیل وارد سیاست شده است که به قول او «رودی از خون بین مردم و دولت جاری شده است».
در واقع، پس از بازگشت به ایران، آیت الله خمینی چند ماه در قم اقامت گزید تا اینکه به تهران رفت تا رهبری حکومت را به عهده بگیرد. آیا این نقش رهبری همیشه بخشی از بینش شخصی او بود یا واکنشی به محبوبیت او یا این احساس گسترده که رهبری نیمه سکولار و تکنوکرات اول انقلاب، برای حمایت از آرمانهای انقلاب یا ترکیبی از آنها ضعیف است، یا همه این عوامل، دغدغهای برای من بوده است.
*برخی معتقدند یکی از دلایل فروپاشی رژیم محمد رضا شاه در ایران فشار کارتر بوده است. این در حالی است که طبق اسناد، کارتر به شاه گفته بود که از ارتش در مقابل انقلابیون حمایت خواهد کرد. نظر شما چیست؟
تصور قوی من این است که کارتر، احتمالاً تحت تأثیر برژینسکی، در حمایت خود از شاه تزلزل ناپذیر بود.
کارتر در حالی نقش خود در مذاکرات صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل را برجسته میکرد که از شاه برای نمایش قدرت علیه تظاهرکنندگان مسالمت آمیز در میدان ژاله ستایش کرد و بنابراین از دستور کار حقوق بشر خود خارج شد و نشان داد حامی خانواده سلطنتی ایران است.
ملاقات ما با سالیوان و تماس من با وزارت امور خارجه در طول بحران گروگان گیری ۱۹۷۹-۱۹۸۰، این تصور را تأیید میکند که کارتر هرگز حمایت از شاه را رها نکرد، اگرچه برخی از سیاستمداران دست راستی آمریکا از کارتر به دلیل عدم مداخله مستقیم برای نجات رژیم یک کشور متحد نزدیک ناتو انتقاد کردند. من معتقدم این گزینه مورد بررسی قرار گرفت و یک ژنرال ناتو به تهران آمد و با رهبری نظامی ایران نیز گفتوگو کرد، اما از حمایت نظامی برای سرکوب جنبش انقلابی تا اواخر سال ۱۹۷۸ ناامید شد.