بحران برق و راهکار آن
بی شک امروز یکی از مهم ترین معضلات کشور عزیزمان کمبود برق از یک سو و ناترازی مصرف از سوی دیگر در کشور است. امروز مصرف برق کشور در اوج به ۷۷ هزار مگاوات در لحظاتی از شبانه روز می رسد و در میانگین حدود ۵۰ مگاوات است. در آینده ای نزدیک کمبود گاز تبعات خود را در کمبود برق نیز نشان خواهد داد. لذا نگاه به صنعت برق در ایران می بایست آمیخته با ملاحظات صنعت گاز کشور و تهدیدات کمبود آن نیز باشد. قطعی برق صنایع در زمستان سال گذشته نمونه ای از این واقعیت است. از دیگر معضلات صنعت برق پیک تأسیسات سرمایشی در تابستان است که در زمان هایی به حدود ۲۵ هزار مگاوات از مصرف می رسد و این در حالی است که شبکه برق کشور توان پاسخگویی به این نیاز را ندارد. بدیهی است که مهم ترین و کاراترین راه حل افزایش تعرفه خانگی که اکنون کمتر از 0.5 سنت است و حداقل به ۴ سنت که همان بهای تمام شده صنعت برق کشور (با در نظر گرفتن سوخت) است ولی می توان این افزایش را برای مصرف کنندگان خانگی که بیش از الگوی استاندارد مصرف می کنند، اعمال نمود. ولی شاید ملاحظاتی در میان سیاسیون وجود دارد که هنوز به اعمال آن و یا هنوز به جمع بندی این واقعیت که اعتماد ملی برای اتخاذ این تصمیم وجود ندارد، نرسیده اند. لذا راه حل هایی در این متن به آن پرداخت شده که در دو بخش راه حل های کوتاه مدت و بلند مدت که به فکر نویسنده رسیده است، در کنار موضوع فوق بیان می گردد تا مورد استفاده خوانندگان قرار گیرد.

راه حل کوتاه مدت:
در بسیاری از کشورها خصوصاً کشورهای توسعه یافته غربی، پیک برق مربوط به شب می باشد ولی از آنجا که در کشور ما پیک برق مربوط به روز است، می توان با ایجاد نیروگاه های خورشیدی مستقیم (بدون باطری) شبکه را بالانس نمود. اگر این ناترازی حدود ۲۰ هزار مگاوات باشد می توان با سرمایه گذاری ۵ میلیارد دلاری طی یک سال این ناترازی را از بین برد. این پروژه می تواند در مناطقی که ارتفاع از سطح دریا بالا و در نزدیکی پست های برق مانند بردسیر، آباده، اقلید و امثال این نقاط که هم سردسیر و هم در حداکثر خط تابش قرار دارند و هم زمین فراوان وجود دارد صورت پذیرد. علاوه بر این، اجرای این ۲۰ هزار مگاوات نقش بسیار فعالی در کاهش مصرف گاز در فصل زمستان خواهد داشت و به از بین رفتن ناترازی گاز معادل ۴۰ میلیون متر مکعب در شبانه روز (فقط معادل 8 ساعت تابش) که معادل تمام نیاز صنعت فولاد کشور است، کمک می‌کند. مبلغ این پروژه معادل تنها ارزش دو هفته تولید نفت ایران است. تنها جهت اطلاع عرض می نمایم که چین در سال گذشته ۲۸۰ هزار مگاوات پنل خورشیدی نصب نموده و عربستان امسال ۱۰ هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی به بهره برداری می رساند. هیچ راه حلی به نظر نمی آید که بتوان در چنین زمان سریعی که حدود یک تا دو سال می باشد، به نتیجه رساند. البته در این حالت ساعات در تابستان باید جلو کشیده شود تا پیک به همان روز منتقل گردد و با پایان روز، مصرف نیز سریع کاهش یابد. جالب اینجاست که در چین امروه نیروگاه های توربینی به سمت هیدروژن حرکت کرده اند که به معنای تبدیل آب به هیدروژن با برق اضافی در روز و بازگشت آن به شبکه در شب می باشد که البته ما با آن نقطه فاصله بسیار داریم.
راه حل های بلند مدت:
1. کاهش مصرف آب کشاورزی: ۱۵ درصد مصرف برق کشور در کشاورزی است که در دنیا عددی کم نظیر است (این عدد در کشورهای توسعه یافته کمتر از ۵ درصد است)، مثلاً در آمریکا حدود 9/1 درصد می باشد و عمده آن مربوط به استخراج بی رویه و غیر منطقی و بی راندمان با ابزار کهنه و فرسوده از منابع زیر زمینی و مصرف بی رویه آب در کشاورزی سنتی است. در ایران سالانه ۴۰ هزار گیگاوات ساعت انرژی در بخش کشاورزی مصرف می شود که برای تولید ۹۰ میلیون تن محصولات استفاده می شود. این به این معنی است که برای تولید ۱ تن محصول کشاورزی در این کشور، ۴۵۰ کیلو وات ساعت برق مصرف می گردد که این مقدار در حدود مصرف برق فرایند ذوب فولاد است. ایران دارای ۱۵ میلیون هکتار زمین های کشاورزی و باغداری است که با یک سرمایه گذاری بسیار ساده در نحوه آبیاری، آموزش کشاورزی، اصلاح پمپ های فرسوده، اصلاح بذر و یا حتی اصلاح الگوی مصرف (استفاده از مواد غذایی با مصرف آب کمتر)، مصرف آب را تنها ۳۰ درصد کاهش داد. با توجه به این واقعیت که ۶۲ درصد آب مورد نیاز کشاورزی ایران از آب های زیر زمینی تهیه می گردد، این کاهش منجر به نصف شدن مصرف برق کشاورزی می گردد. یعنی مصرف برق کشور 5/7 درصد معادل ۳۵۰۰ مگاوات کم می شود.اگر می خواستیم نیروگاه سیکل ترکیبی برای این ۳۵۰۰ مگاوات بزنیم، باید ۳ میلیارد دلار خرج می کردیم و روزانه 20 میلیون متر مکعب گاز طبیعی می سوزاندیم، یعنی ما با سرمایه گذاری در زیر ساخت کشاورزی هم مسئله آب کشور را حل می کنیم و هم بخش بزرگی از مسئله برق و گاز کشور را حل می کنیم.

2. افزایش گام به گام تعرفه در کنار کاهش هزینه: ایران دارای درآمد ناخالص ملی ۴۶۰ میلیارد دلاری است که مقام ۳۴ ام دنیا است و این در حالی است که در مصرف برق ۱۲ ام دنیا است و این هیچ تناسبی با یکدیگر ندارد. در همه جای دنیا (دنیای صنعتی) تعرفه صنعت از تعرفه خانگی کمتر است ولی اینجا برعکس است، یعنی ما برای مصرف ۱۳۰ تومان می گیریم ولی از تولید تا ۱۳۰۰ تومان به ازای هر کیلو وات ساعت پول می‌گیریم و در زمان های کمبود نیز، برق تولید را قطع می کنیم یعنی به جای حمایت از تولید، حمایت از مصرف می کنیم. به عنوان مثال، اقتصاد ما کمی کمتر از نصف ترکیه است، ولی مصرف برق ما ۱۵ درصد از ترکیه بیشتر است. یعنی بیشتر مصرف می کنیم ولی خروجی مطلوبی نداریم. مصرف خانگی مهم ترین معظل برق کشور است که با نصیحت و دل بستن به اعتماد سازی بین دولت و مردم حل نمی شود، از بین رفتن اعتماد کار چند لحظه و ایجاد آن ده ها سال طول می کشد. پس حتی این موضوع در قالب راه حل های بلند مدت هم قرار نمی گیرد. اگر بهای تمام شده برق در کشور را با در نظر گرفتن سوخت، ۴ سنت فرض کنیم، ما سالانه ۱۰ میلیارد دلار سوبسید برق پرداخت می کنیم که باید از آن رهایی یابیم و یک راه آن ایجاد صندوق سرمایه گذاری صنعت انرژی های نوین با این مبلغ است. یعنی هر دو سال یک سنت قیمت برق را افزایش دهیم و مبلغ آن را صرف ایجاد انرژی های نو نماییم و از محل درآمد آن بهای تمام شده برق را کاهش دهیم. این همان کاری است که چین انجام داد. یعنی با سرمایه گذاری در پنل های خورشیدی، قیمت برق را در این کشور نصف نمود که راه صنعتی سازی را هموارتر کرد. یعنی ما اگر سالانه از محل ۱ سنت افزایش قیمت (که قابل تحمل برای همگان است) می توانیم ۳ میلیارد دلار پنل معادل ۱۵ هزار مگاوات نصب کنیم که این مبلغ پس از سال های سوم و چهارم برابر دو سنت می گردد و عددی طی این سال ها برابر ۹۰ هزار مگاوات می گردد و به معنای استقلال کشور در روز و صادرات آن در روز به کشورهای منطقه می گردد و می‌توان مبلغ برق را روی عدد ۲ سنت حفظ نمود و بعد طی برنامه ای پس از افزایش درآمدهای مردم به ۳ سنت افزایش داد که با توجه به سرمایه گذاری روی انرژی خورشیدی بهای تولید کاهش یافته است (بهای انرژی بدون سوخت معادل ۱ سنت است) بدون این که سوبسیدی به کسی داده شود.

3. یکسان سازی تعرفه: قیمت برق در ایران تعرفه های متفاوت دارد. از خانگی گرفته تا کشاورزی و صنعتی. حتی صنعت تا صنعت نیز متغیر است. مثلاً تعرفه صنعت آلومینیوم ۶۰۰ تومان (معادل 4/1 سنت) به ازای هر کیلو وات ساعت است و تعرفه صنعت فولاد برابر ۱۳۰۰ تومان به ازای هر کیلو وات ساعت. داستان آلومینیوم خیلی جالب است، ایران دارای منابع آلومینیا نیست و سالانه برای تولید ۷۰۰ هزار تن آلومینیوم، خود 2/1 میلیون آلومینا مصرف می کند که ۸۰ درصد آن وارداتی است. پس از صرف کک وارداتی به همراه آلومینای وارداتی با برق ارزان معادل ۱۴۰۰۰ کیلو وات ساعت به ازای هر تن آلومینیوم، این آلومینیوم صادر می گردد. سال گذشته ایران ۳۸۰ هزار تن آلومینیوم صادر کرده است، یعنی برقی که می توانسته ۴ سنت بفروشد را 4/1 سنت به صنایع آلومینیوم داده و آن ها این کالا را ارزان صادر کرده اند. ما به التفاوت این مبلغ برابر ۱۴۰ میلیون دلار و معادل ۷۰۰ مگاوات نیروگاه برق بوده است. اگر این مهم به اشتغالی منجر می شد و یا در کشور به ارزش افزوده ای منجر می گردید، ناراحتی در آن نبود، می گفتیم برق مصرف کردیم تا صنایعمان بچرخد و یا سوبسید دادیم تا اشتغالی ایجاد گردد ولی این رانت ۱۴۰ میلیون دلاری که فقط مربوط به چند کارخانه کشور می شود، ماده خام صادر کرده اند. این داستان در مورد صنعت فولاد از شدت بسیار پایین تری برخوردار است، زیرا در آن جا این عدد معادل 5/3 سنت است و از طرف دیگر ایران دارای منابع سنگ آهن و دهمین صادر کننده سنگ آهن است که البته متأسفانه وزارت نیرو برق را به جای این که 5/3 سنت به فولاد بفروشد تا ماده خام آن به ارزش افزوده بالاتر تبدیل گردد، 4/1 سنت ارزان به آلومینیوم می دهد تا واردات آلومینا بیشتر شود! در رابطه با محصولات کشاورزی اوضاع بسیار بدتر است. ما ۹۰ میلیون تن محصولات کشاورزی تولید می کنیم که برای آن ۴۰ هزار گیگاوات ساعت در سال برق مصرف می کنیم یعنی برای یک تن محصول کشاورزی حدود ۴۵۰ کیلو وات ساعت برق مصرف می گردد که اصلاً پولی برای آن دریافت نکردیم و ده درصد تناژ تولیدی محصولات کشاورزی صادر می گردد. به نظر نگارنده یکی از اولین قدم ها یکسان سازی تعرفه است یا حداقل در زمان صادرات کالاهایی که با تعرفه پایین تر برق مصرف می کنند ما به التفاوت هزینه برق خود را پرداخت نمایند که به عدالت نزدیک تر است.

+