پوست دختر جوان به تیرگی می زند. انگار که سوخته باشد. اما تاولی روی سر و صورت او دیده نمی شود. معلوم نیست چه به سرش آمده که این طور از درد بی تاب شده است. فقط ناله می کند.
هر کس او را در لابی درمانگاه بیمارستان رازی میبیند اولین چیزی که به ذهنش میرسد اینکه صورت ملتهب او یا با آب جوش سوخته یا اسید! اما موضوع چیز دیگری است. دختر جوان برای برنزه کردن پوست خود زیر دستگاه سولاریوم آن هم در یکی از آرایشگاههای زنانه لاکچری بالاشهر به این حال و روز افتاده است. امثال او کم نیستند. مردان و زنانی که به بهانه زیباتر شدن، خود را به اشعه فرابنفش میسپارند تا پوست سفیدشان تیرهتر شود. ماحصلش هم میشود سوختگی پوست و آسیب دیدن کلیه و کبد و هزار گرفتاری دیگر که مبتلایانش برای رفع مشکلات پوستی اش، به این بیمارستان فوق تخصصی میآیند.
بیمارستان رازی؛ مرکز فوق تخصصی درمان بیماریهای پوستی؛ انتهای یک کوچه بن بست قرار گرفته با ساختمانهای کوچک و بزرگ. پذیرش، لیزر، بوتاکس، جراحی پلاستیک، نوردرمانی و …. درمانگاههای پوستی هم در بنایی نوساز و چند طبقه درست انتهای محوطه بیمارستان قرار دارد. داخل کریدور، روبروی در ورودی تابلوی بزرگی نصب شده که مسیر درمانگاهها را نشان میدهد. درمانگاه پمفیکوس (تاولی)، آلوپسی (سیستم خود ایمنی) طبقه سوم، درمانگاه زخم و جراحی سرطان طبقه دوم و دیگر بیماریهای پوستی هم طبقه اول.
درمانگاه بیماریهای پوستی شلوغتر از دیگر درمانگاه هاست. یکی برای درمان اگزما آمده و دیگری میخواهد مشکل لکههای قرمز رنگ روی صورت دختر ۴ ساله اش را درمان کند. با یک نگاه اجمالی میتوان فهمید اغلب برای مداوای آلرژی و کهیر مراجعه کرده اند. در بین بیماران، یکی شان شرایط بدتری دارد. صورتش ملتهب و پوست دستانش به سرخی میزند. از شدت درد یارای ایستادن ندارد. زن میانسالی که به نظر میرسد مادر اوست، دختر را نیوشا صدا میکند. از او میخواهدخوددار باشد و کمتر بی تابی کند. اما دختر نمیتواند. سوزش پوست صورت و بدنش او را کلافه کرده و تاب را از او گرفته است. حتی نمیتواند گریه کند چرا که شوری اشک بیشتر پوستش را میسوزاند.
نیوشا قبض پذیرش را بار دیگر نگاه میکند، گویی با هر بار دیدن میخواهد نوبتش جلو بیفتد. نفر یازدهم است و تازه بیمار پنجم برای معاینه داخل اتاق پزشک شده است. مانتوی گشادش را با دست جلو میکشد تا با بدنش تماس پیدا نکند. شرایط بد او دیگر بیماران را کنجکاو کرده چه اتفاقی برای او افتاده است. همین طور که داخل سالن قدم رو میکند، زنی از روی دلسوزی میپرسد؟ «چی شده مادر؟ با چی سوختی؟» دختر بی حوصلهتر از آن است که بخواهد جواب زن را بدهد. خود را به پنجره میرساند تا از شر نگاههای کنجکاو نجات پیدا کند.
مصیبت ماورای بنفش
«شماره ۱۱»، بالاخره منشی شماره او را اعلام کرد، دختر جوان همراه مادرش از جا بلند شده و وارد مطب دکتر میشوند. دختر آستین خود را بالا میزند و به خانم دکتر نشان میدهد. وضع خوبی ندارد. دکتر از التهاب صورت و پوست بدن او متعجب شده و دلیل سوختگی را میپرسد. به جای دختر، مادر جواب میدهد: «خانم دکتر سولارکرده، خودش را سپرده به دست یک آدم ناشی که مثلا برنزه بشود. قشنگ که نشد هیچ، آش و لاش شده است.» دکتر با دقت پوست صورت دختر جوان را نگاه میکند. لکههای قهوهای رنگی روی صورتش ظاهر شده که او را نگران کرده و میپرسد: «دستگاه سولاریم اشعه خطرناک ماورای بنفش را مستقیم میتاباند. هم پوست را میسوزاند و هم به بافت کبد و کلیه آسیب میزند. اینها را میدانستی؟ از عوارض خطرناکش خبر داشتی؟ حالاچند جلسه سولار کردی؟» دختر اشاره میکند این کار را در آْرایشگاه یکی از دوستانش انجام داده است.
دکتر دلخور از کار او گوشزد میکند، آرایشگاهها و باشگاههای بدنسازی هیچ کدام مجاز به استفاده از دستگاه سولاریوم نیستند. دختر با همه آسیبهایی که دیده باز از دوستش طرفداری میکند و میگوید: «دوستم گناهی ندارد. اویکی از کارکنان آرایشگاه است. خبر نداشت دستگاه کیفیت ندارد. خودم خواستم پوستم را برنزه کنم. میخواستم زیباتر شوم. چند جلسه اول پوستم قرمز میشد، اما نه خارش داشت و نه درد. دوستم گفت مشکلی نیست و با پماد سوختگی برطرف میشود. ولی نشد. ۱۰ جلسه که تمام شد به جای اینکه پوستم برنزه شود، سوخت.» دکتر نسخه بلندبالایی برای بیمار جوان مینویسد. تهیه داروها هزینه سرسام آوری دارد. نیوشا هر جلسه ۷۰ هزار تومان برای ۱۰ دقیقه سولاریم پرداخت کرده و حالا باید کلی خرج کند تا مشکل پوستی اش برطرف شود.
منبع: همشهری آنلاین
یولچی
تاریخ : ۱۶ - خرداد - ۱۴۰۳چرا اینجوری خودشو سوزونده میومد من خودم براش جهنم درس میکردم خخخخ