این مردم قلبشان برای ایران میتپد و همواره حمایت خود را از دسترنج خود که همان انقلاب است دریغ نکردهاند. پس چه میشود غریبه شده و هر از چند گاه با فاش شدن اسرار مگوی دلسرد میشوند.
زیرنویسـخبر: کمتر از یک ماه به انتخابات مانده و تنور آن هر روز داغتر می شود؛ اما داغیِ آن بیشتر به سمت نامزدهاست تا توده مردم. در صورتی که همه باید دست به دست هم دهیم تا شور و نشاط انتخابات در شریانهای جامعه دوانده شود که این مهم با تعارف و سلام و صلوات نمیشود.
این مردم قلبشان برای ایران میتپد و همواره حمایت خود را از دسترنج خود که همان انقلاب است دریغ نکردهاند. پس چه میشود غریبه شده و هر از چند گاه با فاش شدن اسرار مگوی دلسرد میشوند، در حالیکه حقشان معرفی و بازخواست خاطیان است.
مگر میشود برای مردم حد و مرز، زمان و چهار چوب فرض کرد؟ مصلحتی که به ضرر ملت است جایگاهی دارد؟ اصلا مردم در چنین نگرشی چگونه تعریف میشوند؟ به خبری در همین راستا که هم میهن منتشر کرد نگاهی بیندازیم.
طرح درست و دقیق هر مسئلهای نیمی از راهحل آن است. تا هنگامی که مسئله درست طرح نشود، حل آن غیرممکن خواهد بود. یکی از مسائلی که این روزها پیش پای سیاست است، رغبت اندک مردم به شرکت در انتخابات و نحوه حل آن است؛ مردمی که تاکنون و البته به جز دو انتخابات گذشته، همواره استاندارد بالایی از مشارکت را داشتهاند. از این رو کوشش برای حل این مسئله موجب شد که افراد رویکردهای گوناگونی را در پیش گیرند؛ رویکردهایی که ناشی از نگاه آنان به مسئله است.
گستره و قدرت دفاعی این سپر، میزان حضور مردم در انتخابات است. پس باید راهحلی برای آن داشت. طرفداران وضع موجود لحظهای به خود زحمت نمیدهند که این پرسش ساده را طرح کنند که چرا رغبت مردم به شرکت در انتخابات کم شده است؟ مگر مردم گرایش به بیگانه پیدا کردهاند یا از اسلام زده شدهاند؟
اگر چنین است که دیگر انتخابات برای چیست؟ بروید آنها را حل کنید. دور تبلیغات بیهوده را خط بکشید. ضرب و زور تبلیغات کار چندانی نمیکند چهبسا نتایج منفی هم دارد و مخالفان که دست بالاتری دارند را به واکنش وا میدارد.»