اما در عجبم از آه و افسوس مردمی که حق را دیدند و چشم از یاریاش برچیدند، هل من ناصر را شنیدند و گوشها را بر منادی آن بستند، در نینوا بودند و کربلا را نفهمیدند.
کربلا را باید فهمید، کربلا را زندگی باید کرد
زیرنویس-گروه جامعه: واقعه کربلا تنها یک قیام ساده یا آزاداندیشی نیست، بلکه حادثهای است با چند توقفگاه که ذهن هوشیار را به آن فرا میخواند:
پرده اول: امام و رهبری در مدینه
امام و رهبری در مدینه – بر حسب وظیفه – برای حفظ دین، اصلاح جامعه و امت خویش در جوشوخروش است و حکومت حاکمی که بهصورت آشکار دشمنی با دین و از آن بالاتر با انسانیت را به وقیحترین شکل ممکن آغاز کرده است و از والی مدینه بیعت همگان را – به ویژه امام را – به هر نحو ممکن میخواهد.
پرده دوم: مردمی دنیازده و عافیتطلب
مردمی دنیازده و عافیتطلب به کنجی خزیده و دنیای خویش را به تمنا نشستهاند. شمشیرشان کُند و ارادهشان سست شده، گویی چونان کوچنشینان منتظرند فضا آماده شود سپس باروبنه بگسترانند و در لوای آن دمی بیاسایند.
پرده سوم: مردمی به تنگ آمده از ظلم و جور حاکمان
مردمی دیگر – به تنگ آمده از ظلم و جور حاکمان – در تقلای یک ناجی، نامهها با امضاهای بیشمار بهر استمداد روانکرده و حجت را تمام که وا مصیبتا، اسلاما و وا اسفا، مسلمینا که آقا جان کجایی، دل بر تو بستهایم پس زمان از دست نداده و بیا.
پرده چهارم: جولان کیسه زر و برق شمشیر در کوفه
ابن زیاد بر کوفه مسلط گشت مشتی گندم، کیسهای زر و برق شمشیر به جولان در آمد. سفیران امام وامانده شدند و داعیان حق و کاتبان نامه پراکنده. حر به کاروان حسین (ع) رسیده و مانع از ورود آنان به کوفه شده است. دستور رسید کاروان را نه راه برگشتن به مدینه هست نه رفتن به مکانی دیگر. یا بیعت یا بریدن سر.
پرده پنجم: محاصره لشکر نفاق و عمر سعد در کربلا
لشکر نفاق و عمر سعد کاروان را در محاصره و تحریم نگه میدارد و منتظر است. منتظر تا مبادا جمعیت به کربلا آمده متحول گردد یا سپاهی از گوشهای بر امام افزوده گردد.
اما… نه مسلمین از خواب غفلت بیدار شده و به یاری امام آمدند و نه تلاشها و سخنهای امام جز عده معدودی، بر آنها افاقه کرد و آنچه نبایست اتفاق میافتاد به وقوع پیوست. آسمان خون گریست و عالمی عزادار شد. خاندان پیامبر (ص) به اسیری رفتند.
پرده ششم: تأخیر در لبیک و یوم الحسرت
گروهی به حمایت برخاسته و با سپاه و لشکر آهنگ کوفه کردهاند؛ اما خبر میرسد آنکه به یاریاش ساز کردهاید اکنون سرش بر نیزههاست… چه بد مردمی که فقط در زبان و سخن به امامشان بودند نه به دل و گوش به امر او. شاید آنها هم گمان برده بودند همین به دل داشتن کافی است. ولی با امام نباشی، یوم الحسره ای، بهروز و در وقت نیستی و این تأخیر چه فاجعهای که به بار نیاورد. درحالیکه میدانیم بعد از واقعه عاشورا قیامهای متعددی در حمایت از امام انجام شد که کشتگانش از ۳۵۰۰۰ نفر هم فراتر رفت؛ اما آن ۷۲ نفر کجا و این کشتگان کجا. کاش خمسشان در کربلا یعنی به وقتش با دلوجان همراه امام بودند.
پرده هفتم: دمشق و «ما رایت الا جمیلا»
کاروان اسرا به دمشق است. «ما رایت الا جمیلا» ابر بهاری را به چشمان شامیان آورده است. آنچه که از کوفه دریغ شد تا در کربلا به پایان برسد اکنون مسیری تا مدینه را در پیش دارد تا رسالت جهانی خود را رقم بزند. عاشوراییان بهتزدگان زر و سیم را به بیداری کشاندند و یخزدگان خرافات را به جوشش در آوردند و آنچنان شوری به پا شد که حتی برای زیارت بارگاهش با افتخار از دست خود گذشتند. اما در عجبم از آه و افسوس مردمی که حق را دیدند و چشم از یاریاش برچیدند، هل من ناصر را شنیدند و گوشها را بر منادی آن بستند، در نینوا بودند و کربلا را نفهمیدند.
پرده آخر: به امیدش زندهایم…
پرده آخر هنوز مانده است. آنجا که منتقمش خواهد آمد. منتقم خون مظلومانی که ریخته شد و تاریخ منتظر است. تا کار ناتمام حسین (ع) را به پایان برساند و جهان را پر از عدل و داد سازد. هزار و چهارصد سال منتظر این واقعه است. امید است که ما نیز مانند ۷۲ تن باشیم نه آن ۳۵۰۰۰ هزار نفر که دیر رسیدند.
عاشورا درسی است برای تاریخ عدالتخواهی، عاشورا امیدی است برای ظهور…
به امید آن روز…
- نویسنده : گروه اجتماعی زیرنویس
- منبع خبر : زیرنویس نیوز
ناشناس
تاریخ : ۱۰ - مهر - ۱۴۰۲به امید ظهور