از کودکی آموختهایم نگاه طلبکارانه به دستانش داشته باشیم و از خودمان حقی برای او در نظر نگیریم. دیگر تعجب نمیکنم که چطور برای هر چیز طرح، برنامه و فرهنگسازی وجود دارد؛ اما برای بابا نه!
زیرنویس-گروه جامعه: روزگاری است روز مرد و پدر با مولود کعبه عجین شده است؛ اما کمتر به فکر آنچه حق مطلب و ادای دین است افتادهایم.
سخن از کسی است که جز تلاش و کوشش انتظاری از او نیست. از کودکی آموختهایم نگاه طلبکارانه به دستانش داشته باشیم و از خودمان حقی برای او در نظر نگیریم. دیگر تعجب نمیکنم که چطور برای هر چیز طرح، برنامه و فرهنگسازی وجود دارد؛ اما برای بابا نه!
گفتیم و باور کردیم بابا، باید نان بیاورد و آب بدهد و ما همچنان چون کودکی باقی بمانیم. نه نانآور را دیدهایم و نه سطل و مَشکی برای او خریدهایم.
بابا نان داد، بابا آب داد
سالی یکبار به پاسداشت نام او جشن و مراسمی برگزار میکنیم تا حافظهها شرمندهٔ خدماتش نباشند. کجخلقی او را به باد انتقاد میگیریم؛ اما سختی و زمختی دستانش را نمیبینیم. همیشه لیستی از خواستههایمان در کفهای است که تعادل کفهای دیگر را او باید تامین کند و مانند یک خودرو، تا وقتی روشن میشود و کار میکند نه نقص آن را دیدهایم نه دستی بر آن کشیدهایم.
روزگار غریبی است، مرد را ارج مینهند؛ اما مردانگی را جامه دریده، نمکخورده و نمکدان را شکستهاند. خیابانهای شهر چراغانی است و او را میبینی برای روشنایی چراغِ خانه میکاود و چهبسا در خاموشی آن سهیم میشود. لحظه، لحظه روز را به امید پایان ماه میگذراند. ماهها را به سال پیوند میزند و سالها را…
دارا، انار دارد…
او را با سکوتش، بیحوصلگیاش، همراه نبودنش، درکنکردنش و … به چالش کشیده؛ درحالیکه از خود نپرسیدهایم چرا دارا باید انار داشته باشد؛ ولی بابا ندارد و نتواند؟! و من با خود میاندیشم نکند آن مردی که در باران آمده، بابا بوده باشد که با اسبش نان و آبی آورده است.
روزت مبارک …
- نویسنده : گروه اجتماعی زیرنویس